مرمت. اصلاح نمودن و نیکو کردن چیزباخلل را. (از منتهی الارب). اصلاح کردن بنا و چیزی دیگر را. (از اقرب الموارد). به اصلاح آوردن خلل. (تاج المصادر بیهقی) ، نیکو کردن حال کسی را. رم ّ شأنه، گرفتن ستور چوبها را به دهن و خوردن، خوردن چیزی را. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، نگریستن با چشم تیر را تا آن را برابر کنند. رم ّ سهمه بعینه. (از اقرب الموارد). رم ّ. و رجوع به مرمت و رم شود
مرمت. اصلاح نمودن و نیکو کردن چیزباخلل را. (از منتهی الارب). اصلاح کردن بنا و چیزی دیگر را. (از اقرب الموارد). به اصلاح آوردن خلل. (تاج المصادر بیهقی) ، نیکو کردن حال کسی را. رَم ّ شأنه، گرفتن ستور چوبها را به دهن و خوردن، خوردن چیزی را. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، نگریستن با چشم تیر را تا آن را برابر کنند. رَم ّ سهمه بعینه. (از اقرب الموارد). رَم ّ. و رجوع به مرمت و رم شود
خورندۀ طعام جید و ردی با هم و گویند رجل مثمه مقمه. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (از آنندراج). آن که می خورد همه چیز را. (ناظم الاطباء). و رجوع به مثم ّ شود، آنکه می روبد و جمع می کند از خوب و بد همه را. (ناظم الاطباء)
خورندۀ طعام جید و ردی با هم و گویند رجل مثمه مقمه. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (از آنندراج). آن که می خورد همه چیز را. (ناظم الاطباء). و رجوع به مِثَم ّ شود، آنکه می روبد و جمع می کند از خوب و بد همه را. (ناظم الاطباء)
دهن بند خر و آن کیسه مانندی است که بر دهن وی نهند تا نگزد. (منتهی الارب) (آنندراج). کیسه و یا چیز دیگری که بر دهان خر بندند تا نگزد. (ناظم الاطباء). کیسه مانندی که بر دهن خر نهند. (از اقرب الموارد) ، بیل که بدان زمین تخم پاشیده را پوشند. (منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
دهن بند خر و آن کیسه مانندی است که بر دهن وی نهند تا نگزد. (منتهی الارب) (آنندراج). کیسه و یا چیز دیگری که بر دهان خر بندند تا نگزد. (ناظم الاطباء). کیسه مانندی که بر دهن خر نهند. (از اقرب الموارد) ، بیل که بدان زمین تخم پاشیده را پوشند. (منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
دهن گاو و گوسفند و آهو. (مهذب الاسماء). لب ستور شکافته سم همچو گاو و گوسفند و مانند آن. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد). دهان یا لب ستور سم شکافته مانند گاو و گوسفند. (ناظم الاطباء)
دهن گاو و گوسفند و آهو. (مهذب الاسماء). لب ستور شکافته سم همچو گاو و گوسفند و مانند آن. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد). دهان یا لب ستور سم شکافته مانند گاو و گوسفند. (ناظم الاطباء)
از بیت ذیل که در حاشیۀ فرهنگ اسدی نخجوانی آمده است گویا به معنی جغد باشد، چه امروز هم ’مامه کوکومه’ و ’کوکومه’ به معنی جغد در تداول خانگی هست. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : محال را نتوانم شنید و هزل و دروغ که هزل گفتن کفر است در مسلمانی سرای و قصر بزرگان طلب تو در دنیا چومامه چند گزینی توجای ویرانی. (از حاشیۀ فرهنگ اسدی نخجوانی، یادداشت ایضاً)
از بیت ذیل که در حاشیۀ فرهنگ اسدی نخجوانی آمده است گویا به معنی جغد باشد، چه امروز هم ’مامه کوکومه’ و ’کوکومه’ به معنی جغد در تداول خانگی هست. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : محال را نتوانم شنید و هزل و دروغ که هزل گفتن کفر است در مسلمانی سرای و قصر بزرگان طلب تو در دنیا چومامه چند گزینی توجای ویرانی. (از حاشیۀ فرهنگ اسدی نخجوانی، یادداشت ایضاً)
لغتی است در شیمه چه یاءمبدل به همزه شود. بمعنی خلق و عادت و طبیعت و بیشتر بصورت شیمه آید. (از اقرب الموارد). خوی و عادت و طبیعت. (ناظم الاطباء). ج، شیم. رجوع به شیمه شود
لغتی است در شیمه چه یاءمبدل به همزه شود. بمعنی خلق و عادت و طبیعت و بیشتر بصورت شیمه آید. (از اقرب الموارد). خوی و عادت و طبیعت. (ناظم الاطباء). ج، شَیم. رجوع به شیمه شود
جمع واژۀ امام. بزرگان. سران. پیشوایان: یکی را از بزرگان ائمه پسری وفات یافت. (گلستان باب هفتم). - ائمۀ جماعت،پیش نمازان. - ائمۀ راشدین، ائمۀ هدی، ائمۀ اثناعشر، ائمۀ اطهار، دوازده امام از نسل علی و فاطمه علیهم االسلام. - ائمۀ لغت، ائمۀ نحو، قدوه ها و ارکان لغت و نحو
جَمعِ واژۀ امام. بزرگان. سران. پیشوایان: یکی را از بزرگان ائمه پسری وفات یافت. (گلستان باب هفتم). - ائمۀ جماعت،پیش نمازان. - ائمۀ راشدین، ائمۀ هدی، ائمۀ اثناعشر، ائمۀ اطهار، دوازده امام از نسل علی و فاطمه علیهم االسلام. - ائمۀ لغت، ائمۀ نحو، قدوه ها و ارکان لغت و نحو
قصبه ای است مرکز بخش میمه تابع شهرستان کاشان با 2300 تن سکنه، واقع در 100هزارگزی اصفهان و 316هزارگزی تهران سر راه شوسۀ تهران - اصفهان. مختصات جغرافیایی آن به شرح زیر است: طول 51 درجه و 50 دقیقه - عرض 33 درجه و 26 دقیقه و 30 ثانیه. ارتفاع 2012 گز. همه ادارات و حدود 30 باب دکان و پمپ بنزین و قلعۀ خرابه ای از آثار قدیم دارد. در فصل زمستان عده ای از مردم برای کارگری به تهران می روند. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3). نام قریه ای از مضافات اصفهان واقع در بلوک جوشقان. (ناظم الاطباء)
قصبه ای است مرکز بخش میمه تابع شهرستان کاشان با 2300 تن سکنه، واقع در 100هزارگزی اصفهان و 316هزارگزی تهران سر راه شوسۀ تهران - اصفهان. مختصات جغرافیایی آن به شرح زیر است: طول 51 درجه و 50 دقیقه - عرض 33 درجه و 26 دقیقه و 30 ثانیه. ارتفاع 2012 گز. همه ادارات و حدود 30 باب دکان و پمپ بنزین و قلعۀ خرابه ای از آثار قدیم دارد. در فصل زمستان عده ای از مردم برای کارگری به تهران می روند. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3). نام قریه ای از مضافات اصفهان واقع در بلوک جوشقان. (ناظم الاطباء)
جمع امام، پیشوایان، سران ائمه اطهار: امامان شیعه ائمه جماعت: پیش نمازان ائمه الاسماء: هفت اسم اول خداوند که اسماء الهی نامیده می شوند و عبارتند از، حی، عالم، مرید، قادر، سمیع، بصیر و متکلم
جمع امام، پیشوایان، سران ائمه اطهار: امامان شیعه ائمه جماعت: پیش نمازان ائمه ُالاسماء: هفت اسم اول خداوند که اسماء الهی نامیده می شوند و عبارتند از، حی، عالم، مرید، قادر، سمیع، بصیر و متکلم