جدول جو
جدول جو

معنی مآکم - جستجوی لغت در جدول جو

مآکم
(مَ کِ)
جمع واژۀ مأکم و مأکمه. (منتهی الارب). جمع واژۀ مأکمه. (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). رجوع به مأکمه شود، در شاهد زیر از ترجمه تاریخ یمینی به معنی پشته ها و تل ها به کار رفته است: همگنان را در اکناف مخارم و اعطاف مآکم آواره گردانید. (ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 323 و چ شعار ص 313)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از محکم
تصویر محکم
استوار، سخت، دارای پایداری که به راحتی سست نمی شود مثلاً ایمان محکم، ویژگی آنچه دارای سنجیدگی و استواری است، باوقار، متین، مقابل متشابه، آیه ای که معنی آن واضح و آشکار است، به سختی، به شدت، مورد وثوق و اطمینان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مآکل
تصویر مآکل
ماکل ها، خوردنی ها، خوراکی ها، جمع واژۀ ماکل
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مآثم
تصویر مآثم
گناهان، کار بد، عمل زشت، بزه، جرم، نافرمانی، معصیت
فرهنگ فارسی عمید
(مَ کِ)
جمع واژۀ مأکل. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). جمع واژۀ مأکل که مصدر میمی است به معنی خوردن و اطلاق این بر مأکول بطریق مجاز است از قبیل اطلاق مصدر بر مفعول چنانکه خلق به معنی مخلوق. (غیاث). چیزهای خوردنی و خوردنیها. (ناظم الاطباء) : شاید که شیر از تشدید و تکلیفی که... بر خود نهاده است و از مآکل و مطاعم لطیف و دلخواه برنبات و میوه خوردن اقتصار کرده عاجز آید و... (مرزبان نامه ص 224). چه او را در مآکل و ملابس و همه حالات به علاءالدین مشتبه بایستی زیست. (جهانگشای جوینی).
- مآکل و مشارب، خوردنیها و نوشیدنیها. (ناظم الاطباء) : زاهد کسی باشد که او را به آنچه تعلق به دنیا دارد مانند مآکل و مشارب رغبت نبود. (اوصاف الاشراف ص 22).
- ملابس و مآکل، پوشاکها و خوردنیها. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(مَ تِ)
جمع واژۀ مأتم. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). رجوع ماءتم شود
لغت نامه دهخدا
(مَ زِ)
جمع واژۀ مأزم. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). رجوع به مأزم شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از محکم
تصویر محکم
استوار کننده، بازدارنده، منع کننده، سخت استوار، استوار گرداننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مرکم
تصویر مرکم
انباره (انباره باطری)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از محکم
تصویر محکم
((مُ حَ کِّ))
انصاف دهنده
فرهنگ فارسی معین
((مُ حَ کَّ))
مردی مسلمان که او را اختیار دهند میان قتل و کفر و او قتل را قبول کند و اسلام خویش راحفظ نماید
فرهنگ فارسی معین
تصویری از محکم
تصویر محکم
((مُ کَ))
سخت، استوار، شدید، با نیرو، قدرت یا فشار بسیار زیاد، آیاتی از قرآن که معنی اش روشن است و نیازی به تعبیر ندارد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از محکم
تصویر محکم
استوار، پابرجا، سخت
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از محکم
تصویر محکم
بحزمٍ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از محکم
تصویر محکم
Firm, Robust, Solid, Solidly, Soundly, Staunch, Stout, Tight, Tightly
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از محکم
تصویر محکم
ferme, robuste, solide, solidement, avec du son, serré, fermement
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از محکم
تصویر محکم
단단한 , 튼튼한 , 단단하게 , 큰 소리로 , 꽉 찬 , 꽉
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از محکم
تصویر محکم
مضبوط , پختہ , مضبوطی سے , بلند آواز سے , پختہ , تنگ , مضبوطی سے
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از محکم
تصویر محکم
มั่นคง , แข็งแรง , แข็ง , อย่างมั่นคง , ดัง , มั่นคง , แข็งแรง , คับ , อย่างแน่นหนา
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از محکم
تصویر محکم
thabiti, imara, kwa uthabiti, kwa sauti, ngumu, kwa nguvu
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از محکم
تصویر محکم
מוצק , חזק , מוצק , בחוזקה , בקול רם , איתן , חזק , הדוק
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از محکم
تصویر محکم
堅固な , 頑丈な , 固体の , しっかりと , 大きな音で , しっかりした , 丈夫な , きつい , きつく
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از محکم
تصویر محکم
坚固的 , 强壮的 , 固体的 , 坚固地 , 有声地 , 坚定的 , 紧的 , 紧紧地
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از محکم
تصویر محکم
দৃঢ় , শক্তিশালী , কঠিন , দৃঢ়ভাবে , উচ্চস্বরে , দৃঢ় , মজবুত , টাইট , শক্তভাবে
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از محکم
تصویر محکم
sağlam, katı, sağlam bir şekilde, yüksek sesle, sıkı, sıkıca
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از محکم
تصویر محکم
kokoh, kuat, padat, dengan kokoh, dengan suara keras, teguh, ketat, dengan erat
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از محکم
تصویر محکم
दृढ़ , मजबूत , ठोस , ठोस तरीके से , जोर से , दृढ़ , मज़बूत , तंग , मजबूती से
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از محکم
تصویر محکم
fermo, robusto, solido, saldamente, con suono, stretto
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از محکم
تصویر محکم
stevig, robuust, solide, luid, standvast, sterk, strak
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از محکم
تصویر محکم
міцний , твердий , міцно , голосно , стійкий , тісний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از محکم
تصویر محکم
твёрдый , крепкий , твердый , твердо , громко , стойкий , крепкий , тугой , плотно
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از محکم
تصویر محکم
solidny, robustny, solidnie, głośno, stanowczy, mocny, ciasny, mocno
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از محکم
تصویر محکم
fest, robust, solide, kräftig, standhaft, eng
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از محکم
تصویر محکم
firme, robusto, sólido, solidamente, com som, apertado, firmemente
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از محکم
تصویر محکم
firme, robusto, sólido, sólidamente, con sonido, apretado, fuertemente
دیکشنری فارسی به اسپانیایی