جدول جو
جدول جو

معنی مآذن - جستجوی لغت در جدول جو

مآذن(مَ ذِ)
جمع واژۀ مئذنه. (ناظم الاطباء) (آنندراج) (اقرب الموارد). رجوع به مئذنه شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از موذن
تصویر موذن
اذان گو
فرهنگ فارسی عمید
(ذِ)
دربان
لغت نامه دهخدا
(ذَ)
مرد کلان گوش. بلّه گوش. حیوان بزرگ گوش و درازگوش
لغت نامه دهخدا
تصویری از ماذن
تصویر ماذن
جمع ماذنه، گلدسته ها جمع ماذنه محلهای اذان مناره ها
فرهنگ لغت هوشیار
بانگی نیاخوان آنکه اذان گوید بانگ نماز گوینده، جمع موذنین: ناگاه موذن بانگ نماز می کرد. آگاهی دهنده، اعلام کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آذن
تصویر آذن
دربان مرد بزرگ گوش، دراز گوش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مؤذن
تصویر مؤذن
((مُءَ ذِّ))
کسی که اذان می گوید
فرهنگ فارسی معین
اذان گو
متضاد: اقامه گو
فرهنگ واژه مترادف متضاد