جدول جو
جدول جو

معنی لیمریک - جستجوی لغت در جدول جو

لیمریک
(مِ)
نام شهری از ناحیۀ ایرلند آزاد (منستر) بندری کنار رودشانن. دارای چهل هزار تن سکنه و آن کرسی ناحیتی است به همین نام که 140000 تن سکنه دارد، ناحیتی از ایرلند آزاد، کرسی آن نیز همین نام دارد
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از لیمیا
تصویر لیمیا
از علوم خفیه، علم طلسمات
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پلیمری
تصویر پلیمری
اجسامی که از اجتماع چند مولکول در یک مولکول تشکیل یافته باشند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از میمیک
تصویر میمیک
حرکات و حالات چهرۀ هنرپیشه در هنگام بازی
فرهنگ فارسی عمید
(اِ مِ)
پادشاه هنگری از سال 1196 تا 1204 میلادی و رجوع به لاروس شود، در اصطلاح عامیانه همین سال. امسال. (فرهنگ فارسی معین).
امسالی. (ا)
{{صفت نسبی}} منسوب به امسال. از مصطلحات عوام است. هر چیزی که مربوط به سال جاری باشد
لغت نامه دهخدا
دهی از دهستان گلیجان شهرستان شهسوار، واقع در 17000گزی باختر شهسوار و 3000گزی جنوب راه شوسۀ شهسوار به رامسر، دامنه، معتدل، مرطوب و مالاریائی، دارای 215 تن سکنه، آب آن از رود خانه لسیه رود، محصول آنجا برنج، چای و مرکبات و شغل اهالی زراعت است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3) (سفرنامۀ رابینو بخش انگلیسی ص 105)
لغت نامه دهخدا
(مِ)
نام جبالی در جنوب گلیجان تنکابن قرب گرد کوه به مازندران. (از سفرنامۀ رابینو بخش انگلیسی ص 20)
لغت نامه دهخدا
(دِ)
نام کرسی دپارتمان هت -وین به فرانسه، واقع در 400هزارگزی جنوب غربی پاریس. دارای راه آهن و 28210 تن سکنه
لغت نامه دهخدا
(گُ)
سن آلفونس دو. مرد مذهبی ناپلی، مولد ماریانلا (1696-1787 میلادی). ذکران او دوم اوت است
لغت نامه دهخدا
(صَ مَ)
عبدالواحد بن حسین فقیه شافعی. وی به بصره سکونت جست و بمحضر قاضی ابوحامد مروزی حاضر گشت و مردمان از شهرها بسوی او رحلت میکردند. وی حافظ مذهب شافعی بود و در آن مذهب تصنیف نیکو کرد. (معجم البلدان ذیل صیمره)
محمد بن اسحاق بن ابراهیم، مکنی به ابی العنبس. شاعری ادیب است و اثرهایی دارد و ندیم متوکل بود و تصانیفی هزل آمیز کرد، از آن جمله: تأخیر المعرفه است. بسال 275 هجری قمری درگذشت. (معجم البلدان ذیل صیمره)
محمد بن احمد، مکنی به ابی جعفر. وزیر معزالدولۀ دیلمی بود و بسال 339 هجری قمری درگذشت. (کامل ابن اثیر ص 191 ج 8)
مفلح بن حسین. فاضلی فقیه بود و کتابها نوشت که از آن جمله: شرح الشرایع، شرح الموجز، مختصر الصحاح، منتخب الخلاف و کتب دیگر است. معاصر شیخ علی کرکی و از شاگردان احمد بن فهد حلی است. (از روضات الجنات ص 566)
لغت نامه دهخدا
(صَ مَ)
نسبت است به صیمره. رجوع بدان کلمه شود
لغت نامه دهخدا
(ذَ مُ ری ی)
مرد زیرک تیزخاطر شگفت آور. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان چهریق بخش سلماس شهرستان خوی با 100 تن سکنه، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(دَ مُ / مَ ری ی)
تیزدهن بزرگ ذات درآویزنده بمردم و جز آن. (منتهی الارب). و یقال انه لدیمری، ای حدید علق. (تاج العروس)
لغت نامه دهخدا
(قَمَ)
حسین بن علی. ملقب به ناصرالدین. امیر کردی الاصل صاحب قیمریه جوانیه در دمشق بود و مدرسه قیمریه را بنیاد کرد و همو بود که شام را بملک ناصر صاحب حلب تسلیم کرد هنگامی که توران شاه بن صالح ایوب در مصر بقتل رسید. وی بسال 665 هجری قمری در گذشت. (المجموعه الباجیه خطی) (الاعلام زرکلی ج 1 ص 255 و ج 2 ص 803)
لغت نامه دهخدا
(مِ)
آمریکا. امریکا. نام یکی از پنج قاره یا قطعات زمین، میان اقیانوس اطلس و اقیانوس ساکن (آرام). این قطعه را در سال 897 ه. ق. / 1492 میلادی یکی از اهالی ژن موسوم به کریستف کلمب کشف کرد. از مائۀ دویم و سیّم هجری اهالی نروژ تا گروآنلند رسیده و شاید سواحل شرقی آمریکای شمالی را نوردیده بودند لیکن این امر عقیم ماند تا اینکه کریستف کلمب و پس از او کاشفین دیگر مانند آمریک وسپوس وکارتیه و کابو و ماژلان و شامپلن و عده ای دیگر با رنج و تعب بسیار بکشف تمام این قاره نائل شدند. امریکارا از لحاظ جغرافیائی بشمالی و مرکزی و جنوبی تقسیم کنند. وسعت آن چهار برابر اروپاست. معادن طلا و نقره و الماس و مس و زغال سنگ و قلعی و نفت و آهن بسیار دارد. محصولات زراعتی آن گندم و ذرت و دوسر و قند و قهوه و گیاههای صنعتی و توتون، پنبه، کائوچوک، گنه گنه، نیل و خشخاش است. و اغنام و احشام آن فراوان است.
علاوه بر بومیان یعنی سکنۀ اصلی که از نژاد سرخ پوست و غیره می باشند از نژاد سفید مهاجرین بسیار فرانسوی، اسپانیایی، پرتغالی و انگلیسی در نواحی مختلف آن ساکن شده و دولتها تشکیل داده اند. ممالک و قسمتهای جزء عمده آن در شمال آلاسکا و کانادا و دول متحدۀ اتازونی و مکزیک و در مرکز گواتمالا، سالوادور، نیکاراگوآ، هندوراس، کوستاریکا و پاناما، و در جنوب، کلمبیا، اکواتر، بولیوی، پرو، شیلی، ونزوئلا، گویان، برزیل، پاراگوآ، اوروگوآ و آرژانتین است. و رود عظیم آمازن در امریکای جنوبی است. و این قاره را در تداول فارسی ینگی دنیا نیز گویند
لغت نامه دهخدا
یکی از علوم خفیه است: کیمیا، لیمیا و سیمیا
لغت نامه دهخدا
(تِ)
کشور لیبریا، نام جمهوری کنار گینه به آفریقا مؤسس به سال 1822 میلادی به مساحت 94500هزار گز مربع و دارای حدود 2میلیون تن سکنه. مرکز آن منرویا و محصول آن قهوه است
لغت نامه دهخدا
نیشگون، یخ گیر، رجوع به یخ گیر شود
لغت نامه دهخدا
(شَ)
مرکّب از: لا + شریک، بی شریک. بی نیاز
لغت نامه دهخدا
نام قریه ای است در یک فرسنگ و نیمی استرآباد. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
تصویری از لیدری
تصویر لیدری
قیادت رهبری پیشوایی: لیدری حزب... بالله بود. رهبری پیشوایی
فرهنگ لغت هوشیار
بی انباز. یا لاشریک لک. انبازی نیست ترا: در دین طاهر ملکی لاشریک له چون در فنون فضل و هنر لاشریک لک
فرهنگ لغت هوشیار
منسوب به لیمو: رنگ زرد و روشن: چهره ام دور از بهار خطش شد خزان همچو رنگ لیمویی. (مفید بلخی آنند. لغ) توضیح کمی رنگ زرد را با آب مخلوط کنند لیمویی باز بدستظید و اگر یک قلم مو فیروزه یی بان بزنند لیمویی خوشرنگ حاصل شود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لیمنتیک
تصویر لیمنتیک
دریاچه ای
فرهنگ لغت هوشیار
تازی گشته دانش نیرنگ (نیرنگ طلسم) یکی از علوم خفیه و از علوم خمسه محتجبه قدماست علم طلسمات
فرهنگ لغت هوشیار
سوگند بعمر بمن بجان من قسم بجانم: و لعمری این بزرگ بود ولیکن ایزد... مدت ملوک طوایف را بپایان آورده بود
فرهنگ لغت هوشیار
فرانسوی لالباز -1 هنرپیشه ای که اعمال و احساسات را بوسیله حرکات نمایش دهد، فن تقلید و مجسم کردن اعمال و احساسات بوسیله حرکات (بدون تکلم)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لیمویی
تصویر لیمویی
منسوب به لیمو، رنگ زرد روشن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از میمیک
تصویر میمیک
هنرپیشه ای که اعمال و احساسات را به وسیله حرکات نمایش دهد، فن تقلید و مجسم کردن اعمال و احساسات به وسیله حرکات (بدون تکلم)
فرهنگ فارسی معین
تصویری از لیمیا
تصویر لیمیا
علم طلسمات، یکی از علوم خفیه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تیوریک
تصویر تیوریک
دیدمانیک
فرهنگ واژه فارسی سره
ابزاری در خرمن گاه
فرهنگ گویش مازندرانی
ریزه ی آتش که از زغال یا چوب در حال سوختن جدا گردد و به هوا
فرهنگ گویش مازندرانی
تلنگر
فرهنگ گویش مازندرانی