جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با لیمویی

لیمویی

لیمویی
منسوب به لیمو: رنگ زرد و روشن: چهره ام دور از بهار خطش شد خزان همچو رنگ لیمویی. (مفید بلخی آنند. لغ) توضیح کمی رنگ زرد را با آب مخلوط کنند لیمویی باز بدستظید و اگر یک قلم مو فیروزه یی بان بزنند لیمویی خوشرنگ حاصل شود
فرهنگ لغت هوشیار

لیمونی

لیمونی
لیمویی منسوب به لیمون، چیزی که لیمو در آن انداخته باشند چون سکنجبین لیمونی که بجای سرکه درآن لیمو اندازند
فرهنگ لغت هوشیار

لیموئی

لیموئی
منسوب به لیمو، به رنگ پوست لیمو، زردی روشن، رنگ زرد چون رنگ لیموئی و حسن لیموئی که اهل هند آن را چنیک برن گویند، ملا مفید بلخی راست:
چهره ام دور از بهار خطش
شد خزان همچو رنگ لیموئی،
(آنندراج)،
قاری این والای لیموئی به غایت روبرست (؟)
من ندانم از چه شد اینگونه نارنجی مزاج،
نظام قاری (دیوان البسه ص 54)،
، گرد و خرد، به حجم و شکل لیمو: پستانی لیموئی، پستانهای لیموئی، لیموفروش
لغت نامه دهخدا

لیمونی

لیمونی
منسوب به لیمون، چیزی که لیمو در آن انداخته باشند چون سکنجبین لیمونی که بجای سرکه در آن لیمو می اندازند، (آنندراج)
لغت نامه دهخدا

پیمایی

پیمایی
در ترکیب آید عمل پیماینده: آسمان پیمایی باد پیمایی بحر پیمایی قدح پیمایی
فرهنگ لغت هوشیار

لیمونیت

لیمونیت
نوعی اکسید آهن زرد رنگ که باعث زردی خاک یا سنگ می شود
لیمونیت
فرهنگ فارسی عمید

نیکویی

نیکویی
نیکو بودن، خوبی، احسان، نیکوکاری، موهبت، عطیه، نعمت، ذکرخیر
نیکویی
فرهنگ فارسی عمید