جدول جو
جدول جو

معنی لیث - جستجوی لغت در جدول جو

لیث
(پسرانه)
شیر درنده، نام پدر یعقوب پادشاه صفاری
تصویری از لیث
تصویر لیث
فرهنگ نامهای ایرانی
لیث
شیر نر، نوعی عنکبوت
تصویری از لیث
تصویر لیث
فرهنگ فارسی عمید
لیث
(رَ)
موضعی است میان سرین و مکه و آنجا را وقعه ای است. (از منتهی الارب). رودباری است پائین سراه که به دریا یا موضعی از حجاز ریزد. لیث گوید: موضعی است در دیار هذیل. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
لیث
جمع واژۀ الیث، (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
لیث
(لَیْ یِ)
نبات ٌ لیث، گیاه درهم پیچیده و انبوه. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
لیث
(لَ)
قبیله من بکر بن عبد مناه بن کنانه و هم بنولیث بن بکر بن عبد مناه. منهم الصعب بن جثامه اللیثی الصحابی رضی الله عنه و قد ذکر الحمدانی: ان منهم طائفه بساقیه قلته بالاخمیمیه من صعید مصر. (صبح الاعشی ج 1 ص 350). و رجوع به لیث بن بکر شود
لغت نامه دهخدا
لیث
(لَ)
ابن ابی سلیم. معاصر عبدالکریم بن ابی العوجاء. محدث است و از نافع روایت کند و هم از واصل بن حیان. وی را از ثقلاء شمرده اند. رجوع به عیون الاخبار ج 1 ص 279 و 309 و ج 2 ص 131 و تاریخ الخلفاء سیوطی ج 6 و المصاحف ص 182 شود
محدث است و از مجاهد و حماد و نافع وسالم الافطس روایت کند. رجوع به المصاحف ص 132، 134، 135، 152، 153، 160، 161، 172، 174، 179، 181، 182 و190 و عیون الاخبار ج 1 ص 75 و ج 2 ص 109 و ج 3 ص 9 شود
ابن سودبن اسلم بن الحافی. از قضاعه، از حمیر. جدی جاهلی است قبائل بسیار ازفرزندان وی متفرع شده اند، از پسرش زید. رجوع به وفیات الاعیان و سبائک الذهب ص 23 شود. (الاعلام زرکلی ج 3)
محدث است و از هشام بن عروه و یزید بن الهاد و ابی عثمان الولید بن ابی الولید روایت کند. و رجوع به المصاحف ص 3، 97، 154 و 166 شود
لغت نامه دهخدا
لیث
(لَ)
هو احد ماقیل فی اسم ابی هند الداری. و تأتی ترجمته فی الکنی. (الاصابه ج 6 ص 11)
لغت نامه دهخدا
لیث
شیر بیشه، زبان آور، تننده جهنده شیر اسد جمع لیوث: سلطا تکش... هم در مقام بزم غیثی سایل و هم در موقف رزم لیثی صایل، برج اسد شیر فلک شیر
فرهنگ لغت هوشیار
لیث
((لَ یا لِ))
شیر، اسد، برج اسد
تصویری از لیث
تصویر لیث
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از لیا
تصویر لیا
(دخترانه)
خجسته، نام همسر یعقوب (ع)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از شیث
تصویر شیث
(پسرانه)
نام سومین پسر آدم و حوا که به عقیده مسلمانان مقام نبوت داشت
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از لیل
تصویر لیل
شب، نود و دومین سورۀ قرآن کریم، مکی، دارای ۲۱ آیه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عیث
تصویر عیث
فاسد کردن، تباه کردن، زیان کاری
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لیچ
تصویر لیچ
آب کشیده، آب افتاده، خیس
لیچ شدن: خیس شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لوث
تصویر لوث
آلوده کردن، آلایش، آلودگی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لیق
تصویر لیق
لیقه ها، ماده ای سیاه در ترکیب سرمه، جمع واژۀ لیقه
فرهنگ فارسی عمید
(تَ حَزْ زی)
به شیر مانستن در هوا و حرص. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(تَ)
نزدیک بهم نهادن گام خودرا در رفتار. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(غَ)
آنچه زهر آمیخته جهت شکار کرکس گسترند. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد). زهر آمیخته که برای شکار کرکس گسترند، گندم و جو آمیخته. (منتهی الارب) (آنندراج). خوراکی که به جو و سنگ ریزه و زوان (دانۀ تلخ که با گندم آمیزند) آمیخته شود. نانی که از جو و گندم باشد. یقال: فلان یأکل الغلیث. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(عَ)
نان از جو و گندم آمیخته به هم. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از لسان العرب) (ازتاج العروس) (از اقرب الموارد) (از متن اللغه). این لغت به صورت ’غلیث’ با غین نیز آمده است. (از لسان العرب) (از تاج العروس). و نیز رجوع به غلیث شود
لغت نامه دهخدا
(لَثی ی)
منسوب به لیث بن کنانه. (سمعانی)
لغت نامه دهخدا
(تَ)
نخلستان شوره زار. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از ذیل اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(اَلْ یَ)
دلیر. (ناظم الاطباء). شجاع. مؤنث: لیثاء. ج، لیث: هو الیث اصحابه، یعنی او سختترین و چابکترین یاران خود است. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(ثَ)
سه یک. این وزن در اعداد دیگر هست چون نصیف و سبیع و ثمین، و ابوزید خمیس و ثلیث را منکر شده است
لغت نامه دهخدا
(ثُلْ لَ)
محلی است برراه طی بطرف شام. (مراصد الاطلاع)
لغت نامه دهخدا
(لَثَ)
شتر استوار درشت اندام. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(لَیْ یِ ثَ)
لحیهٌ لیّثهٌ، ریش سیه سپید. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(لَ)
شداد بن الهاد. (تاریخ گزیده ص 228)
لغت نامه دهخدا
(بَ)
دمیث بلیث، از اتباع است یعنی نرم خوی. (منتهی الارب). ملائم. (ذیل اقرب الموارد از تاج).
لغت نامه دهخدا
تصویری از غلیث
تصویر غلیث
گندم آمیخته - نان سیاه نان گندم و جو، زهر آمیز برای شکار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از علیث
تصویر علیث
ورهمین نان از جو و گندم آمیخته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ثلیث
تصویر ثلیث
سه یک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ریث
تصویر ریث
کندی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حیث
تصویر حیث
جا، آنجا، کجا
فرهنگ لغت هوشیار