پخته و سپس کوفته. ترشی بادنجان پخته و سپس کوفته. ترشی است که از بادنجان پختۀ کوفته و سرکه میسازند. لیته ترشی. لیتۀ بادنجان. ترشیی که از بادنجان پخته و له کرده و پاره ای ابزارها کنند
پخته و سپس کوفته. ترشی بادنجان پخته و سپس کوفته. ترشی است که از بادنجان پختۀ کوفته و سرکه میسازند. لیته ترشی. لیتۀ بادنجان. ترشیی که از بادنجان پخته و له کرده و پاره ای ابزارها کنند
مسکوک زرین انگلیسی. پولی از انگلیس و ترک: لیرۀ ترک. لیرۀ استرلینگ. لیرۀ عثمانی. رجوع به کتاب النقود العربیه ص 229 و فهرست آن شود. صاحب فرهنگ نظام گوید: اصل کلمه از لیبر یونانی است
مسکوک زرین انگلیسی. پولی از انگلیس و ترک: لیرۀ ترک. لیرۀ استرلینگ. لیرۀ عثمانی. رجوع به کتاب النقود العربیه ص 229 و فهرست آن شود. صاحب فرهنگ نظام گوید: اصل کلمه از لیبر یونانی است
پاره پاره و دریده. (برهان) (صحاح الفرس) : بلتام آمد زنبیل و لتی خور (د) بلنگ لتره شدلشکر زنبیل و هبا گشت کنام. محمد بن وصیف (از تاریخ سیستان ص 210). خواجه غلامی خرید دیگر تازه سست هل و هرزه گرد و لتره ملازه. منجیک. پیری و درازی و خشک شنجی گویی به گه آلوده لتره غنجی. منجیک. بزیرپرش وشی گستریده وز بر خز که دید مر نمد لتره را ز حله سقط (؟). منجیک. نائبی نیستم چنانکه مرا سازی و آلتی بود درخور مردکی چند هست بس لتره اسبکی چند هست بس لاغر. مسعودسعد. درزی لتره گشته چرا گشته ای تو هاژ چون ماکیان بگیر خر اندر همی گراژ. (؟). ، کهن و خلق. (صحاح الفرس). کهنه. (برهان)، مردم فربه و مرطوبی و پرگوشت. (برهان) : خلعت ایمان تازه بر عمید خسته پوش تا بدان خلعت فضیلت لتره و لمتر شود. خواجه عمید لوبکی (از جهانگیری). ، مردم بیکار و کاهل وکمینه یعنی اراذل را گویند. (برهان)
پاره پاره و دریده. (برهان) (صحاح الفرس) : بلتام آمد زنبیل و لتی خور (د) بلنگ لتره شدلشکر زنبیل و هبا گشت کنام. محمد بن وصیف (از تاریخ سیستان ص 210). خواجه غلامی خرید دیگر تازه سست هل و هرزه گرد و لتره ملازه. منجیک. پیری و درازی و خشک شنجی گویی به گه آلوده لتره غنجی. منجیک. بزیرپَرْش وشی گستریده وز بر خز که دید مر نمد لتره را ز حله سقط (؟). منجیک. نائبی نیستم چنانکه مرا سازی و آلتی بود درخور مردکی چند هست بس لتره اسبکی چند هست بس لاغر. مسعودسعد. درزی لتره گشته چرا گشته ای تو هاژ چون ماکیان بگیر خر اندر همی گراژ. (؟). ، کهن و خلق. (صحاح الفرس). کهنه. (برهان)، مردم فربه و مرطوبی و پرگوشت. (برهان) : خلعت ایمان تازه بر عمید خسته پوش تا بدان خلعت فضیلت لتره و لمتر شود. خواجه عمید لوبکی (از جهانگیری). ، مردم بیکار و کاهل وکمینه یعنی اراذل را گویند. (برهان)
دوایی است که آنرا بیونانی سرخیوس و لبذیون خوانند، و معرب آن شیطرج است و به عربی مسواک الراعی خوانند. (برهان). شیترک. شاهتره. شیطرج. رجوع به شاهتره و شیطرج شود
دوایی است که آنرا بیونانی سرخیوس و لبذیون خوانند، و معرب آن شیطرج است و به عربی مسواک الراعی خوانند. (برهان). شیترک. شاهتره. شیطرج. رجوع به شاهتره و شیطرج شود
شهر لیکاونیه است که به مسافت 24 میل به طرف جنوب ایقونیه واقع شده و الحال او را ذوالدرا مینامند. پولس دو مرتبه بدانجا رفت اولا با برنابا (1ع 14:) در وقتی که اهالی آنجا پولس را هرمس خواندند و سپس وی را سنگسار کردند. ثانیاً باسیلاس بدانجا رفت (1 ع 16:) و احتمال قوی میرود که تیموتاوس در آنجا مولود گشت (1 ع 16:1 مقابل 2 تیمو 3:11.) (قاموس کتاب مقدس)
شهر لیکاونیه است که به مسافت 24 میل به طرف جنوب ایقونیه واقع شده و الحال او را ذوالدرا مینامند. پولس دو مرتبه بدانجا رفت اولا با برنابا (1ع 14:) در وقتی که اهالی آنجا پولس را هرمس خواندند و سپس وی را سنگسار کردند. ثانیاً باسیلاس بدانجا رفت (1 ع 16:) و احتمال قوی میرود که تیموتاوس در آنجا مولود گشت (1 ع 16:1 مقابل 2 تیمو 3:11.) (قاموس کتاب مقدس)
لوترا. (جهانگیری). لوتر. (برهان) : همیشه تا که بودزیف زشت و دخ نیکو به لفظ لوتره گویان یاوه گوی کرخ ز چرخ باد همه شغل دشمنان تو زیف ز بخت باد همه کار دوستان تو دخ. سوزنی
لوترا. (جهانگیری). لوتر. (برهان) : همیشه تا که بودزیف زشت و دخ نیکو به لفظ لوتره گویان یاوه گوی کرخ ز چرخ باد همه شغل دشمنان تو زیف ز بخت باد همه کار دوستان تو دخ. سوزنی
زبانی غیر معمول که دوکس باهم قرار داده باشند که بدان سخن گویند تا دیگران ازآن چیزی نفهمند زبان شکسته: مردم استراباد بدو زبان سخن گویند: یکی به لوترا (ی) استرابادی ودیگری بپارسی کردانی
زبانی غیر معمول که دوکس باهم قرار داده باشند که بدان سخن گویند تا دیگران ازآن چیزی نفهمند زبان شکسته: مردم استراباد بدو زبان سخن گویند: یکی به لوترا (ی) استرابادی ودیگری بپارسی کردانی