جدول جو
جدول جو

معنی لیاع - جستجوی لغت در جدول جو

لیاع
(لِ)
ریح ٌ لیاع، باد تند سخت. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
لیاع
تند و سخت
تصویری از لیاع
تصویر لیاع
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از جیاع
تصویر جیاع
جائع ها، گرسنگان، جمع واژۀ جائع
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ضیاع
تصویر ضیاع
ضایع شدن، تلف شدن، تباه شدن، ضایعه، مرگ، نابودی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لیان
تصویر لیان
درخشان، تابان، فروزان، بافروغ، برای مثال گردون ز برق تیغ چو آتش لیان لیان / کوه از غریو کوس چو کشتی نوان نوان (فرخی - ۳۳۰)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ضیاع
تصویر ضیاع
زمین زراعتی و آب و درخت موجود در آن، زمین غله خیز، نابودی، ضیعت
ضیاع و عقار: زمین های کشاورزی و اموال خانه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شیاع
تصویر شیاع
مشایعت کردن، همراهی کردن، پیروی کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بیاع
تصویر بیاع
فروشنده، دلال خرید و فروش، تاجر، بازرگان
فرهنگ فارسی عمید
(هَِ لْ)
درنده ای است خرد. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) ، خارپشت نر. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(مِلْ)
ناقۀ زودتشنه شونده. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و رجوع به ملیاح شود، ناقه ای که درگذرد از شتران سپس آن بازگردد به سوی آنها. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
تصویری از لیاق
تصویر لیاق
چرا گاه، پایداری ایستادگی در کار آفرازه آلاو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لیاط
تصویر لیاط
آهک، گچ، سرگین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لیاذ
تصویر لیاذ
پناه گرفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لفاع
تصویر لفاع
چادر که زنان بر خود پیچند بالا پوش، گلیم گستردنی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لیاد
تصویر لیاد
اندک نا چیز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لیاح
تصویر لیاح
سپیده دم، سپید، گاو نر سپید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لیاء
تصویر لیاء
نخود سپید، کوسه ماهی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نیاع
تصویر نیاع
زن بلند و بالا، شتر بلند بالا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لیان
تصویر لیان
درخشان و بمعنی خوشی و نرمی
فرهنگ لغت هوشیار
اندک اندک، جمع لمعه، : گیاهان پژمرده گروه های بسیار گیاهزار ها سبزه زارها روزی های بخور و نمیر درخشنده، شمشیر درخشنده بسیار درخشان، شمشیر درخشنده. لمالم. پر لبالب مالامال: نه از لشکر ما کسی کم شده است نه این کشور از خون لمالم شده است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لعاع
تصویر لعاع
نو رسته نو دمیده گیاه گیاه نورسته علف تازه روییده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لقاع
تصویر لقاع
مگس گز مگس گزنده گلیم ستبر مگس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لکاع
تصویر لکاع
کویک باد بزنی از گیاهان
فرهنگ لغت هوشیار
سوزاننده، پیمان شکننده خلاف کننده و عده را، سوزاننده، دردی سوزاننده، گزنده سخت گزنده، زبان گز مانند خردل و سرکه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ضیاع
تصویر ضیاع
بطلان، ضایع شدن، تباهی، هلاک شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شیاع
تصویر شیاع
مشایعت و پیروی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سیاع
تصویر سیاع
کندر دار از گیاهان درخت کندر درخت بان کاه گل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ریاع
تصویر ریاع
افزون شدن، فراوان گشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بیاع
تصویر بیاع
بها گذار میانجی فروشنده سوداگر بایع، بها کننده دلال خرید و فروش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بیاع
تصویر بیاع
((بَ یّ))
فروشنده، سوداگر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ریاع
تصویر ریاع
((رَ یّ))
ارزیاب محصول
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شیاع
تصویر شیاع
مشایعت کردن، پیروی کردن، شایع شدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ضیاع
تصویر ضیاع
((ضَ))
تباه شدن، تلف گردیدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ضیاع
تصویر ضیاع
((ض یا ضَ))
جمع ضیعه، آب و زمین، دارایی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از لیان
تصویر لیان
((لَ یا ل))
درخشان، تابان
فرهنگ فارسی معین