جدول جو
جدول جو

معنی لچ - جستجوی لغت در جدول جو

لچ
مخفّف واژۀ لوچ
برهنه، لخت، عریان، لوت، متجرّد، تهک، پتی، معرّیٰ، عور، غوشت، رت، اوروت، لاج، ورت، عاری
تصویری از لچ
تصویر لچ
فرهنگ فارسی عمید
لچ
روی، چهره، صورت، سیما، گونه، رخ، دیمر، خدّ، وجنات، چهر، عذار، رخسار، رخساره، محیّا، سج، عارض، دیباچه، گردماه، دیمه، غرّه، چیچک، دیباجه
تصویری از لچ
تصویر لچ
فرهنگ فارسی عمید
لچ(لَ)
رخساره. روی. عارض. (برهان). رخ. رخساره باشد و آن را سج نیز گویند. (جهانگیری) ، لگدکون باشد به زبان فارسی. (حاشیۀ لغت نامۀ اسدی نخجوانی). لگدی باشد که به پشت پای زنند و لپرک نیز گویند به زبان آذربایجان. (لغت نامۀ اسدی نسخۀ نخجوانی). لج. و رجوع به لج شود:
یکروز به گرمابه همی آب فروریخت
مردی بزدش لچ به غلط بر در دهلیز.
منجیک.
، زاگ رنگرزان بود. (حاشیۀ لغت نامۀاسدی نسخۀ نخجوانی). برهان قاطع این کلمه را لخچ ضبط کرده و فرهنگ اسدی نخجوانی نیز لخچ ضبط کرده و شاهد هم دارد
لغت نامه دهخدا
لچ
رخساره، عارض، رخ، روی
تصویری از لچ
تصویر لچ
فرهنگ لغت هوشیار
لچ((لَ))
چهره، رخ، رخسار
تصویری از لچ
تصویر لچ
فرهنگ فارسی معین
لچ((لُ))
لوچ. لوج، لخت، برهنه، عریان
تصویری از لچ
تصویر لچ
فرهنگ فارسی معین
لچ
لب، لوچه، برهنه، عریان، لخت
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از لچکی
تصویر لچکی
حجاب دار، سه گوش، مثلث شکل
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لچک
تصویر لچک
دستمال سه گوشه که زنان بر سر می بندند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لچر
تصویر لچر
آدم فرومایه و پست، کثیف، چرک آلود
فرهنگ فارسی عمید
اسم هندی قاقله است. (تحفۀ حکیم مؤمن). هیل (هل)
لغت نامه دهخدا
(لَ مَ)
یبروح الصنم. مهرگیا. مردم گیاه
لغت نامه دهخدا
تصویری از لچری
تصویر لچری
بخل خست، پستی فرومایگی، چرکینی شوخگنی، هرزگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لچن
تصویر لچن
قحبه روسپی
فرهنگ لغت هوشیار
گلوته ای منسوب به لچک سه گوش مثلث شکل، پارچه یا نقشی بصورت مثلث متساوی الاضلاع
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لچک به سر
تصویر لچک به سر
گلوته دار، زن زنک، مرد کم از زن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لچک بسر
تصویر لچک بسر
زن، زن ضعیف ضعیفه، دشنامی است مردان ترسو وبی جربزه را
فرهنگ لغت هوشیار
چارقد خرد سه گوش که زنان و اطفال بر سر پوشند، مقنعه کوچک، سرانداز ترکی کلوته گلوته روپاک چارقد کوچک مثلث شکل که زنان و کودکان با آن سرخود را پوشند کلوته، طرح مخصوصی است در قالی بافی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لچر
تصویر لچر
آدم پست و فرومایه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لچ افتادن
تصویر لچ افتادن
بیرون آمدن چرک از جراحت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لچن
تصویر لچن
((لُ چَ))
قحبه، روسپی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از لچک به سر
تصویر لچک به سر
کنایه از زن، دشنامی برای مردان ترسو و بی جربزه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از لچکی
تصویر لچکی
سه گوش، مثلث شکل، پارچه یا نقشی به صورت متساوی الاضلاع
فرهنگ فارسی معین
تصویری از لچر
تصویر لچر
متلک، لیچار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از لچر
تصویر لچر
((لَ چَ یا چَّ))
فرومایه، پست
فرهنگ فارسی معین
تصویری از لچک
تصویر لچک
((لَ چَ یا چَّ))
چارقد، روسری
لچک به سر: کنایه از زن، دشنامی برای مردان ترسو و بی جربزه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از لچک
تصویر لچک
مثلث
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از لچکی
تصویر لچکی
مثلثی
فرهنگ واژه فارسی سره
به طور غیرقابل انعطاف، در حالت عدم انعطاف
دیکشنری اردو به فارسی
به طور الاستیکی، به شیوه ای انعطاف پذیر، به طور منعطف، به طور انعطاف پذیر
دیکشنری اردو به فارسی
پرش زا، قابل انعطاف، کشسان، انعطاف پذیر، قابل تغییر، مقاوم
دیکشنری اردو به فارسی
شل مانند، با انعطاف پذیری
دیکشنری اردو به فارسی
جنبش کنان، انعطاف پذیر باشید
دیکشنری اردو به فارسی
فنری، قابل انعطاف
دیکشنری اردو به فارسی
الاستطاعه، انعطاف پذیری، افتادگی، تاب آوری، ارتجاعی بودن
دیکشنری اردو به فارسی