- لچ
- مخفّف واژۀ لوچ
برهنه، لخت، عریان، لوت، متجرّد، تهک، پتی، معرّیٰ، عور، غوشت، رت، اوروت، لاج، ورت، عاری
معنی لچ - جستجوی لغت در جدول جو
- لچ
- رخساره، عارض، رخ، روی
- لچ ((لَ))
- چهره، رخ، رخسار
- لچ ((لُ))
- لوچ. لوج، لخت، برهنه، عریان
- لچ
- روی، چهره، صورت، سیما، گونه، رخ، دیمر، خدّ، وجنات، چهر، عذار، رخسار، رخساره، محیّا، سج، عارض، دیباچه، گردماه، دیمه، غرّه، چیچک، دیباجه
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
مثلثی
مثلث
حجاب دار، سه گوش، مثلث شکل
آدم فرومایه و پست، کثیف، چرک آلود
دستمال سه گوشه که زنان بر سر می بندند
قحبه روسپی
گلوته ای منسوب به لچک سه گوش مثلث شکل، پارچه یا نقشی بصورت مثلث متساوی الاضلاع
گلوته دار، زن زنک، مرد کم از زن
زن، زن ضعیف ضعیفه، دشنامی است مردان ترسو وبی جربزه را
چارقد خرد سه گوش که زنان و اطفال بر سر پوشند، مقنعه کوچک، سرانداز ترکی کلوته گلوته روپاک چارقد کوچک مثلث شکل که زنان و کودکان با آن سرخود را پوشند کلوته، طرح مخصوصی است در قالی بافی
بخل خست، پستی فرومایگی، چرکینی شوخگنی، هرزگی
آدم پست و فرومایه
بیرون آمدن چرک از جراحت
متلک، لیچار
سه گوش، مثلث شکل، پارچه یا نقشی به صورت متساوی الاضلاع
کنایه از زن، دشنامی برای مردان ترسو و بی جربزه
یکی از گوشه های همایون و ماهوره و راست پنجگاه
دیگ کوچک تیانچه پاتیله
گنجور
بیل کوچک
ترکی ستاننده گیرننده
قسم خردتر گوجه که ترشتر از آن میباشد ادرک اجاص آلنج نیسوق آلچه الو هلو هلی ترش هلو. آلوی جیلی. یا آلوچه سگک قسم پست و ترش تر و خردتر آلوچه آلو کوهی نلک آلوترش زعرور
محبوب و مقبول و دلپذیر
کسی که از چیزی اکراه داشته باشد و بعلتی آنرا نپسندد