جدول جو
جدول جو

معنی لوهر - جستجوی لغت در جدول جو

لوهر
(لَ هََ)
نام ولایتی است در هند. لوهاور است که شهر لاهور باشد. (برهان) :
چگونه گیرد پنجاه قلعۀ معروف
یکی سفر که کند در نواحی لوهر.
عنصری.
و رجوع به لهاور و لوهاور شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از جوهر
تصویر جوهر
(دخترانه)
گوهر
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از گوهر
تصویر گوهر
(دخترانه)
سنگ قیمتی و گرانبها، سرشت، نهاد، اصل و نسب، نژاد
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از لویر
تصویر لویر
پیش آمدگی زمین در کنارۀ گودال، پشته، تپه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شوهر
تصویر شوهر
همسر زن، شو، شوی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لوره
تصویر لوره
لورکند، برای مثال دلش نگیرد از این کوه و دشت و بیشه و رود / سرش نپیچد از این آب کند و لوره و جر (عنصری - ۳۳۶)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از جوهر
تصویر جوهر
هر نوع مادۀ رنگی که در رنگرزی و تولید مواد غذایی کاربرد دارد، مایع رنگی صنعتی که در تولید نوشت افزار کاربرد دارد،
استعداد و شایستگی، حقیقت، اصل و خلاصۀ چیزی،
در فلسفه مفرد جواهر، مقابل عرض، آنچه قائم به ذات باشد،
مفرد جواهر، هر یک از سنگ های گران بها مانند الماس، زمرد، یاقوت، فیروزه و مروارید که بیشتر برای زینت به کار برده می شود،
کنایه از درخشش، جلا
جوهر بوره: در علم شیمی اسید بوریک
جوهر سرکه: در علم شیمی اسیداستیک
جوهر فرد: در فلسفه ذره که قابل تجزیه نباشد، جزء لایتجزا
جوهر گوگرد: در علم شیمی اسیدسولفوریک
جوهر مورچه: در علم شیمی اسیدفرمیک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گوهر
تصویر گوهر
سنگ گران بها از قبیل مروارید، الماس، یاقوت، فیروزه و امثال آن ها، در فلسفه جوهر، کنایه از اصل، نژاد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شوهر
تصویر شوهر
زوج، مرد آنگاه که زن گرفته باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از توهر
تصویر توهر
راه سخن بستن
فرهنگ لغت هوشیار
گوهر، هر سنگ که از آن منفعتی بر آید همچون الماس و یاقوت و لعل و امثال آن، موجود فی نفسه
فرهنگ لغت هوشیار
مروارید، مطلق جواهر، هر سنگ که از آن چیزی برآید که سود دارد، یاقوت، لعل و غیره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لوور
تصویر لوور
فرانسوی لوزک هم آوای تک تک
فرهنگ لغت هوشیار
زمینی که سیلاب آنرا کنده باشد: برآن کناره او لوره و بزیر گلی که تابه پالان پیل اندرو شدی ستوار. (فرخی. د. 62)
فرهنگ لغت هوشیار
زبانی غیر معمول که دوکس باهم قرار داده باشند که بدان سخن گویند تا دیگران ازآن چیزی نفهمند زبان شکسته: مردم استراباد بدو زبان سخن گویند: یکی به لوترا (ی) استرابادی ودیگری بپارسی کردانی
فرهنگ لغت هوشیار
((لُ دِ))
ماشینی دارای بیل بزرگ و گود برای برداشتن موادی مثل برف یا خاک و ریختن آن ها در جای دیگر، خاک بردار (واژه فرهنگستان)
فرهنگ فارسی معین
تصویری از لوره
تصویر لوره
((رِ))
زمینی که سیلاب آن را کنده و گود کرده باشد، لورکند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گوهر
تصویر گوهر
((گُ هَ))
از سنگ های قیمتی، اصل، نژاد، ذات، سرشت، گهر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از جوهر
تصویر جوهر
((جُ هَ))
اصل و عصاره هر چیز، هر چیزی که قایم به ذات خودش است، هر سنگ گرانبها
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شوهر
تصویر شوهر
((هَ))
مردی که با زنی ازدواج کند، مرد زن دار، شوی، زوج
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گوهر
تصویر گوهر
جوهر، جواهر
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از جوهر
تصویر جوهر
گوهر، دوات
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از جوهر
تصویر جوهر
Quintessence
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از جوهر
تصویر جوهر
quintessence
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از جوهر
تصویر جوهر
quintessenza
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از جوهر
تصویر جوهر
สาระสำคัญ
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از جوهر
تصویر جوهر
quintessentie
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از جوهر
تصویر جوهر
quintaesencia
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از جوهر
تصویر جوهر
kwintesencja
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از جوهر
تصویر جوهر
quintessência
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از جوهر
تصویر جوهر
精髓
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از جوهر
تصویر جوهر
квінтесенція
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از جوهر
تصویر جوهر
Quintessenz
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از جوهر
تصویر جوهر
квинтэссенция
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از جوهر
تصویر جوهر
esensi
دیکشنری فارسی به اندونزیایی