معنی لولندگی - جستجوی لغت در جدول جو
لولندگی
(لو لَ دَ / دِ)
حالت و چگونگی لولنده
ادامه...
حالت و چگونگی لولنده
لغت نامه دهخدا
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
تصویر پویندگی
پویندگی
حالت و عمل پوینده
ادامه...
حالت و عمل پوینده
فرهنگ فارسی عمید
تصویر گلوبندگی
گلوبندگی
پرخوری، شکم پرستی،
برای مثال ز ده گونه ریچال و ده گونه وا / گلوبندگی هر یکی را سزا
(ابوشکور - شاعران بی دیوان - ۲۸۳)
ادامه...
پرخوری، شکم پرستی،
برای مِثال ز ده گونه ریچال و ده گونه وا / گلوبندگی هر یکی را سزا
(ابوشکور - شاعران بی دیوان - ۲۸۳)
فرهنگ فارسی عمید
تصویر ژولیدگی
ژولیدگی
آشفتگی، پریشانی
ادامه...
آشفتگی، پریشانی
فرهنگ فارسی عمید
تصویر گویندگی
گویندگی
شغل و عمل گوینده، گوینده بودن
ادامه...
شغل و عمل گوینده، گوینده بودن
فرهنگ فارسی عمید
تصویر دوزندگی
دوزندگی
خیّاطی، عمل دوختن لباس یا چیز دیگر، دوخت و دوز، خیاطت، درزی گری
پیشۀ دوزنده
ادامه...
خَیّاطی، عمل دوختن لباس یا چیز دیگر، دوخت و دوز، خیاطَت، دَرزی گَری
پیشۀ دوزنده
فرهنگ فارسی عمید
لولیدگی
(دَ/ دِ)
حالت و چگونگی لولیده. صفت لولیده
ادامه...
حالت و چگونگی لولیده. صفت لولیده
لغت نامه دهخدا
لوغندگی
(غَدَ / دِ)
حالت و چگونگی لوغنده. دوشندگی
ادامه...
حالت و چگونگی لوغنده. دوشندگی
لغت نامه دهخدا
مولندگی
(لَ دَ / دِ)
صفت مولنده. (یادداشت مؤلف). حالت و چگونگی مولنده. رجوع به مولنده و مولیدن شود
ادامه...
صفت مولنده. (یادداشت مؤلف). حالت و چگونگی مولنده. رجوع به مولنده و مولیدن شود
لغت نامه دهخدا
لوچندگی
(چَ دَ / دِ)
حالت و چگونگی لوچنده
ادامه...
حالت و چگونگی لوچنده
لغت نامه دهخدا
تصویر لرزندگی
لرزندگی
چگونگی و حالت لرزنده
ادامه...
چگونگی و حالت لرزنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر نالندگی
نالندگی
نالان بودن، ناله و گریه و اندوه و الم و زاری
ادامه...
نالان بودن، ناله و گریه و اندوه و الم و زاری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر مالندگی
مالندگی
حالت و کیفیت مالنده مالش
ادامه...
حالت و کیفیت مالنده مالش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر لغزندگی
لغزندگی
کیفیت لغزنده لغزنده بودن لیزی
ادامه...
کیفیت لغزنده لغزنده بودن لیزی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر لنگندگی
لنگندگی
کیفیت و حالت لنگنده
ادامه...
کیفیت و حالت لنگنده
فرهنگ لغت هوشیار
گویندگی
سخنگویی نطق، خوانندگی (آواز) قوالی: مثل حافظ احمد قزوینی که در گویندگی طاق و در پیچش آواز و نمک خوانندگی شهره آفاق بود
ادامه...
سخنگویی نطق، خوانندگی (آواز) قوالی: مثل حافظ احمد قزوینی که در گویندگی طاق و در پیچش آواز و نمک خوانندگی شهره آفاق بود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر گسلندگی
گسلندگی
عمل گسلنده: اما گسلندگی از ترس بود که با خشکی نیک بیامیزد
ادامه...
عمل گسلنده: اما گسلندگی از ترس بود که با خشکی نیک بیامیزد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر شویندگی
شویندگی
غسل و شستشوی
ادامه...
غسل و شستشوی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر پوسندگی
پوسندگی
چگونگی و حالت پوسنده
ادامه...
چگونگی و حالت پوسنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر پویندگی
پویندگی
حالت و چگونگی پوینده عمل پوینده
ادامه...
حالت و چگونگی پوینده عمل پوینده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر دوزندگی
دوزندگی
خیاطی، سوزنکاری
ادامه...
خیاطی، سوزنکاری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر بالندگی
بالندگی
رشد، نمو، عمل بالنده
ادامه...
رشد، نمو، عمل بالنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر گویندگی
گویندگی
((یَ دِ))
سخن گویی، نطق، خوانندگی (آواز)، قوالی
ادامه...
سخن گویی، نطق، خوانندگی (آواز)، قوالی
فرهنگ فارسی معین
تصویر بالندگی
بالندگی
علو، افتخار، اعتلا
ادامه...
علو، افتخار، اعتلا
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویر لرزندگی
لرزندگی
Convulsiveness
ادامه...
Convulsiveness
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویر گویندگی
گویندگی
Speakership
ادامه...
Speakership
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویر لغزندگی
لغزندگی
Slipperiness
ادامه...
Slipperiness
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویر ژولیدگی
ژولیدگی
Shagginess
ادامه...
Shagginess
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویر لغزندگی
لغزندگی
لَغزَندِگی
escorregadia
ادامه...
escorregadia
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویر لرزندگی
لرزندگی
لَرزَندِگی
convulsão
ادامه...
convulsão
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویر گویندگی
گویندگی
گویَندِگی
oratória
ادامه...
oratória
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویر ژولیدگی
ژولیدگی
ژولیدِگی
лохматость
ادامه...
лохматость
دیکشنری فارسی به روسی
تصویر ژولیدگی
ژولیدگی
ژولیدِگی
Zottigkeit
ادامه...
Zottigkeit
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویر لرزندگی
لرزندگی
لَرزَندِگی
Krämpfe
ادامه...
Krämpfe
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویر گویندگی
گویندگی
گویَندِگی
Redekunst
ادامه...
Redekunst
دیکشنری فارسی به آلمانی