- لولئین
- ظرف سفالی لوله دار شبیه آفتابه، ابریق، لوله هنگ، لولهنگ
معنی لولئین - جستجوی لغت در جدول جو
- لولئین
- آفتابه گلی ابریق. یا لولهنگ اش آب میگیرد (برمیدارد)
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
فرانسوی روغنک ماده ایست که در روغنهای چرب مانند روغن زیتون و پیه و چربی وجود دارد
آفتابه گلی ابریق. یا لولهنگ اش آب میگیرد (برمیدارد)
لولهنگ یا لولهین اش (بسیار) آب میگیرد
مادۀ روغنی زرد رنگ که یکی از مواد اصلی تشکیل دهندۀ روغن ها و چربی ها است
آفتابه گلی ابریق. یا لولهنگ اش آب میگیرد (برمیدارد)
جمع دوله، دو کشور تثنیه دولت دو دولت: دولتین ایران و پاکستان
حلقه ای باشد که بر چار چوب در و صندوق نصب کنند و چفت یا زنجیر را بدان اندازند، زلف معشوق. توضیح: بعضی این کلمه را زلفین بصیغه تثتیه خوانند ولی باید دانست که اولا زلف در عربی قدیم نیامده و معربست و ثانیا استعمال دوزلفین و زلفینکان از طرف گویندگان رفع شبه میکند. مع هذا گاهی به صیغه تثنیه هم بر خلاف اصل استعمال شده
در جای خود جنبیدن و پیچیدن، لول خوردن، لول زدن
درهم لولیدن: درهم رفتن و در یک جا جنبیدن جمعیت
درهم لولیدن: درهم رفتن و در یک جا جنبیدن جمعیت
فرانسوی مهانله (مهانول مهانل تریاک خالص را گویند)
جوهر افیون
در جای خود جنبیدن
مرواریدی
منسوب به لولا، لولاگر، لولافروش
دو تایی لوزه گوشکان بادامک ها تثنیه لوزه در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
تثینه لوذه
جمع مولف، گرد آورندگان نویسندگان جمع مولف. در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند) : علاوه بر نصوص صریحه مولفین مذکور در فوق خود هیئت کتابت این کلمه... قرینه صریحه قاطعه دیگری است
جمع مولد، زادگان برساختگان تازی پروردان تازی گشتگان نو واژگان، جمع مولد، آپوراکان زایاکان پدیدارندگان یاخته های زایا جمع مولد در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
((دَ))
فرهنگ فارسی معین
در جای خود جنبیدن و پیچیدن، رفت و آمد کردن به آهستگی، نمو کردن کودک به طوری که خود بتواند راه برود
دو غدۀ کوچک بادامی شکل که بیخ حلق قرار دارند و کار آن ها ساختن گلبول های سفید است. گاهی در اثر هجوم میکروب ها در آن ها تولید چرک می شود که اگر معالجه نکنند چرک و میکروب در لوزه ها باقی می ماند و از آنجا داخل معده و خون می گردد و باعث ورم کلیه و سوءهاضمه و لاغری و ضعف بدن می شود، در این حالت ناچار باید لوزه ها را با عمل جراحی بیرون آورد
تثنیۀ دولت، دو دولت
Wiggly
ondulado
gewunden
извилистый
звивистий
kronkelig
ondulado
ondulé
ondulato
घुमावदार
berliku