جدول جو
جدول جو

معنی لوسمی - جستجوی لغت در جدول جو

لوسمی
سرطان خون، بیماری خونی که باعث افزایش غیرطبیعی تعداد گلبول های سفید در خون و مغز استخوان می شود
تصویری از لوسمی
تصویر لوسمی
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

نوعی، ترشی است که از روغن زیتون و غوره و یا از سرکه و روغن بادام و گشنیز خشک ونان فطیر و شکر ترتیب دهند. (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا
ننری، صفت لوس
لغت نامه دهخدا
سنت، لوس عذراء، شهید به سال 304 میلادی ذکران وی 13 دسامبر است
لغت نامه دهخدا
(لَ ما)
لوماء. نکوهش. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(وَ می ی)
نخست باران. (مهذب الاسماء). باران نخستین بهار. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). سمی به لأنه یسم الارض بالنبات. (منتهی الارب). باران اولین بهار. (غیاث اللغات)، باران بزرگ قطره. (غیاث اللغات ازشرح نصاب) : و هو (ای شنبلید) اول زهره تطلع من الارض اذا وقع المطر الوسمی... (ابن بیطار)
لغت نامه دهخدا
(اَ بُلْ ؟)
محدث است. او از زیاد بن ملقط و از او ابن عیینه روایت کند. محدث در نظر مسلمانان به عنوان یک فرد متخصص در علم حدیث شناخته می شود که تلاش دارد تا روایات پیامبر اسلام را بدون کم و کاست به نسل های بعدی منتقل کند. این افراد با بهره گیری از دانش رجال و درایه حدیث، توانایی تشخیص صحت احادیث را دارند و در صورت صحت، این احادیث را ثبت و نقل می کنند تا از تحریف یا تغییر در سنت نبوی جلوگیری شود.
لغت نامه دهخدا
(اَ بُلْ ؟)
محدث است. محدّث در علوم اسلامی به کسی گفته می شود که علاوه بر نقل حدیث، علم رجال، علم درایه، و فنون بررسی سند و متن حدیث را به خوبی می داند. این افراد در طول قرون اولیه اسلام، پایه گذاران نظام حدیثی بودند و با دسته بندی راویان، ایجاد شاخص های اعتماد و تفکیک احادیث صحیح از جعلی، علوم اسلامی را از تحریف حفظ کردند. وجود محدث در هر نسل نشانه پویایی دین اسلام بود.
لغت نامه دهخدا
(خَ طَ تُلْ وَ می ی)
لمعهای چراگاه. (منتهی الارب). آن قسمت از چراگاه که بنای خشکیدن گذارند. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از لومی
تصویر لومی
نکوهش سر زنش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لوسی
تصویر لوسی
خود را بیجهت عزیزنمودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وسمی
تصویر وسمی
باران بهاری باران درشت
فرهنگ لغت هوشیار
فصلی، ادواری
فرهنگ واژه مترادف متضاد
انعامی که در جشن ها به عنوان هدیه به آشپز پرداخت شود، چشمه و مرتعی در کدیر نوشهر
فرهنگ گویش مازندرانی
از توابع چهاردانگه ی سورتچی ساری
فرهنگ گویش مازندرانی
آب و هوایی، فصلی
دیکشنری اردو به فارسی