جدول جو
جدول جو

معنی لوح - جستجوی لغت در جدول جو

لوح
سلم
تصویری از لوح
تصویر لوح
فرهنگ واژه فارسی سره
لوح
هر چیز پهن مانند سنگ، چوب، استخوان یا فلز، قطعه ای پهن که در مکتب خانه ها بر آن می نوشتند، تختۀ کشتی
لوح محفوظ: در روایات اسلامی، لوحی در آسمان هفتم که احوال و حوادث گذشته و آینده در آن ثبت است، در فلسفه عقل فعال، عقل اول، نفس کلی، در تصوف از مراتب نورالهی که در مرتبه ای از خلق و آفرینش متجلی است
تصویری از لوح
تصویر لوح
فرهنگ فارسی عمید
لوح
هوا میان آسمان و زمین، تخته، هر چه که پهن باشد اعم از سنگ یا چوب یا فلز
فرهنگ لغت هوشیار
لوح
((لَ))
هرچه پهن باشد، تخته چوب و جز آن، جمع الواح
تصویری از لوح
تصویر لوح
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

سلمی منسوب به لوح. یا شکل لوحی. سطحی است مربع مانند لوح که ابعاد سه گانه آن مختلف باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لوحه
تصویر لوحه
((لَ حِ))
صفحه تصویر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بلوح
تصویر بلوح
چاه خشک درماندن، خشکیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دلوح
تصویر دلوح
ابر زایا ابر پر باران
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صلوح
تصویر صلوح
نیکوکار سازش دهنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فلوح
تصویر فلوح
جمع فلح، شکاف ها تراک ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لوحش الله
تصویر لوحش الله
کلمه ای که در مقام تعظیم و استعجاب می گویند، وحشت ندهد او را خدای، خدا او را غمگین و ملول نکند، برای مثال ز رکن آباد ما صد لوحش الله / که عمر خضر می بخشد زلالش (حافظ۲ - ۴۰۴)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لوح محفوظ
تصویر لوح محفوظ
در روایات اسلامی لوحی در آسمان هفتم که احوال و حوادث گذشته و آینده در آن ثبت است
در فلسفه عقل فعال، عقل اول، نفس کلی
در تصوف از مراتب نورالهی که در مرتبه ای از خلق و آفرینش متجلی است
فرهنگ فارسی عمید
خدایش نیاندو هاند خدای او را اندوه ندهاد خدای وحشت ندهد او را (در مقام تحسین و استعجاب آید) : زر کناباد ما صد لوحش الله که عمر هضر می بخشد زلالش. (حافظ)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لوح و قلم
تصویر لوح و قلم
سلم و کلک مراد لوح محفوظ و قلم است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لوح ناخوانده
تصویر لوح ناخوانده
سلم نادیده خویشدان درس نخوانده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لوح مشق
تصویر لوح مشق
پلمه پلمه آموزش پلمه دبیره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لوح مزار
تصویر لوح مزار
شوشه سنگ گور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لوح محفوظ
تصویر لوح محفوظ
پلمه ورم (ورم محفوظ)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لوح قبر
تصویر لوح قبر
شوشه سنگ گور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لوح طلسم
تصویر لوح طلسم
پلمه جادو پلمه نیرنگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لوح ساده
تصویر لوح ساده
پلمه ساده سلم ساده سلم ننوشته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لوح دیوان
تصویر لوح دیوان
پلمه ای کوچک و زر نگاریده بر سر دیوان چامه سرایان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لوح خوان
تصویر لوح خوان
آنکه لوح را بخواند. یا طفل (کودک) لوح. کودک نو آموز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لوح خاموشی
تصویر لوح خاموشی
خاموشی پلمه خاموشی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لوح تعلیم
تصویر لوح تعلیم
تخته آموزش پلمه واتگروه پلمه دبیره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لوح پای
تصویر لوح پای
پا تخته پا افشار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لوح پا
تصویر لوح پا
پا تخته پا افشار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لوح الالوان
تصویر لوح الالوان
شستی تخته نگار گری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لوح اعظم
تصویر لوح اعظم
پلمه آسیم خرد نخست در فرزان صدرای شیرازی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لوح ناخوانده
تصویر لوح ناخوانده
((~ خا دِ))
درس نخوانده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از روح
تصویر روح
جان، روان، فروهر
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از دوح
تصویر دوح
خیمه مویین: ویان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ذوح
تصویر ذوح
درشت رفتاری، گرد آوردن رمه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از روح
تصویر روح
جان، نفس، آنچه مایه زندگی نفسهاست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جوح
تصویر جوح
میراندن، برکندن، هندوانه
فرهنگ لغت هوشیار