- لهاوری
- منسوب به بهاور اهل لاهور لاهوری
معنی لهاوری - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
سوقات
شجاعت
دلیری شجاعت، جنگجویی
تولید
دلیری یلی گردی شجاعت دلیری، جرا ت جسارت
عمل راهور
چیزی که کسی از سفر برای خویشان و دوستان آورد سوغات هدیه نورهان
تاختن، دویدن، تیز رفتاری
پایاپایی
حالت و کیفیت پهناور پهنی
عمل شناور شنا کردن روی آب سباحت شناگری
دلیری، دلاوری، پهلوانی
عمل شناور، شنا کردن روی آب
قاش خربزه یا هندوانه و امثال آن ها
پهناور بودن، حالت و چگونگی پهناور، پهنی
ناشناخته مثلاً شاعران لاادری، در فلسفه لاادریه
هر برش خربزه و هندوانه و مانند آن تراشه قاش قاچ: جسم که چون خربزه است تا نبری چون خورند بشکن و پیدا شود قیمت لاهوره ای. (مولوی دیوان کبیر ج 6 بیت 32074)
مینوگان منسوب به لاهوت مقابل ناسوتی
منسوب به لوهور از مردم لاهور لاهوری
عنوانی است تحقیر آمیز و دشنام گونه که به فاحشه های زشت و پست دهند و گاه نیز برای تحقیر فواحش خوش سر و وضع اطلاق کنند، پست و پلید (به زنان اطلاق کنند)
دور افتادگی جدایی دوری: (مشتاقی و مهجوری دور از تو چنانم کرد کز دست بخواهد شد پایاب شکیبایی) (حافظ. 352)، متروک ماندن
آرامی گدا گدای پرور فردی از گروهی از گدایان سمج که بدرخانه های میرفتند و باصرار چیزی طلب میکردند: (معیشتی نه که باعزت و قناعت آن بهردری نروم چون گدای هادوری)
منسوب به هجاور
منسوب به لاهوت، مقابل ناسوت
جدایی، دوری
گدای دوره گرد سمج
جدایی، دوری، برای مثال مشتاقی و مهجوری دور از تو چنانم کرد / کز دست بخواهد شد پایاب شکیبایی (حافظ - ۹۸۴)
تنومندی، فربهی
عالم به علم لاهوت
سوغات، هدیه ای که کسی از سفر برای دوستان و آشنایان خود بیاورد
تحفه، ارمغان، سفته، نورهان، نوراهان، نوارهان، راهواره، بازآورد، عراضه، بلک، لهنه،برای مثال کار روزی چو روز دان به درست / که ره آورد روز روزی توست (سنائی۱ - ۱۰۶)
تحفه، ارمغان، سفته، نورهان، نوراهان، نوارهان، راهواره، بازآورد، عراضه، بلک، لهنه،
گدای سمج که با اصرار چیزی می خواهد، برای مثال معیشتی نه که با عزت قناعت آن / به هر دری نروم چون گدای هادوری (اثیرالدین اخسیکتی - مجمع الفرس - هادوری) ، مردم بی سر و پا و فرومایه