جدول جو
جدول جو

معنی لمیدنی - جستجوی لغت در جدول جو

لمیدنی(لَ دَ)
درخور لمیدن. که لمیدن او ضروری است
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از شنیدنی
تصویر شنیدنی
درخور شنیدن، شایستۀ شنیدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لمیدن
تصویر لمیدن
لم دادن، تکیه دادن، پشت دادن به بالش و دراز کشیدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لحیانی
تصویر لحیانی
مرد ریش دراز
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دمیدگی
تصویر دمیدگی
روییدگی، طلوع
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رمیدگی
تصویر رمیدگی
ترس و گریز، حالت فرار و گریز از مردم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خمیدگی
تصویر خمیدگی
کجی، پیچیدگی، حالت خمیده بودن
فرهنگ فارسی عمید
(خُگُ تَ)
یکبری بر بالش یا مخده تکیه کردن برای تمدّد اعصاب. لم دادن. والمیدن. واکشیدن. آرمیدن. به یک جانب بدن به راحت دراز کشیدن. نیمه دراز بر جای نرمی تکیه کردن. و رجوع به لم دادن شود
لغت نامه دهخدا
(لِ دَ)
درخور لهیدن. که له شود. که لهیدن تواند
لغت نامه دهخدا
(لَقْ قی دَ)
درخور لقیدن، که لقیدن او ضروری است
لغت نامه دهخدا
(خَ دَ)
قابل خمیدن. خم شدنی. خم گشتنی. (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(دَ دَ)
قابل دمیدن. لایق دمیدن، آلات موسیقی که به دمیدن دم در آن آواز دهد، چون نای و شیپور و قره نی و غیره. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(لَ دَ / دِ)
حالت و چگونگی لمیده
لغت نامه دهخدا
تصویری از لمیدن
تصویر لمیدن
تکیه دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لمندگی
تصویر لمندگی
حالت و کیفیت لمنده
فرهنگ لغت هوشیار
تباه شدگی تخم مرغ، جنبانی چیزی نا استوار چون میخ و دندان بر جای خود
فرهنگ لغت هوشیار
بی معنی پوچ: گفتار لایعنی را که بازاریان نیز از آن حذر نمایند بنیاد نهاده است. توضیح در تداول لا یعنی را بفتح یا و کسر نون هم تلفظ کنند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لحیانی
تصویر لحیانی
مرد ریش دراز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دمیدنی
تصویر دمیدنی
لایق دمیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شنیدنی
تصویر شنیدنی
لایق شنیدن قابل شنیدن شنودنی: اخبار شنیدنی داستان شنیدنی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خمیدگی
تصویر خمیدگی
انحنا، کجی، پیچیدگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رمیدگی
تصویر رمیدگی
ترس، هول و هراس، گریز و فرار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دمیدگی
تصویر دمیدگی
نفخه، حالت دمیدن، آماس، بر آمدگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بریدنی
تصویر بریدنی
لایق بریدن شایسته قطع
فرهنگ لغت هوشیار
((لَ دَ))
بر بالش یا مخده یا صندلی راحتی و غیره برای تمدد اعصاب و استراحت تکیه دادن، لم دادن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از لحیانی
تصویر لحیانی
((لِ))
مرد ریش دراز
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خمیدگی
تصویر خمیدگی
انحنا
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از جویدنی
تصویر جویدنی
Chewable
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از جویدنی
تصویر جویدنی
жевательный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از جویدنی
تصویر جویدنی
kaubar
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از جویدنی
تصویر جویدنی
жувальний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از جویدنی
تصویر جویدنی
żujący
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از جویدنی
تصویر جویدنی
可咀嚼的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از جویدنی
تصویر جویدنی
mastigável
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از جویدنی
تصویر جویدنی
masticabile
دیکشنری فارسی به ایتالیایی