جدول جو
جدول جو

معنی لمفاوی - جستجوی لغت در جدول جو

لمفاوی
جهابیک بنگرید به لمفاوی لمفی
تصویری از لمفاوی
تصویر لمفاوی
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از لنفاوی
تصویر لنفاوی
بنگرید به لمفاوی لمفی لمفاوی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لنفاوی
تصویر لنفاوی
مربوط به لنف، لنفی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از همکاوی
تصویر همکاوی
سمینار
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از نمساوی
تصویر نمساوی
اتریشی، اهل کشور اتریش
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لمفاتیک
تصویر لمفاتیک
فرانسوی جهابیک
فرهنگ لغت هوشیار
منسوب به نمسه نمسوی اتریشی: کستیکرمهندس نمساوی که پیش ازعزیمت بساختن این راه مامورشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لفاظی
تصویر لفاظی
واژه بازی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از مساوی
تصویر مساوی
برابر، پایاپای، یکسان
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از سماوی
تصویر سماوی
آسمانی منسوب به سما آسمانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سماوی
تصویر سماوی
آسمانی، کنایه از خداوندی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مساوی
تصویر مساوی
هم ارزش، برابر، هم اندازه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مهاوی
تصویر مهاوی
فضاهای میان دو کوه
کنایه از مکان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مفاوز
تصویر مفاوز
مفازه ها، بیابانهای بی آب و علف، جمع واژۀ مفازه
فرهنگ فارسی عمید
قسمی مروارید است: مروارید اصفهبد حرج قطری و لازک و وردی و مفرس و لمانی که هر کس مثل آن ندیده بود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لفاظی
تصویر لفاظی
در تازی نیامده دازه پردازی، زبانبازی عمل و کیفیت لفاظ
فرهنگ لغت هوشیار
جمع محوی، درونه ها در برها درونمایه ها جمع محوی در بر گرفته ها، مضمونها: ... و اصل مملکت و موطن ایشان و کیفیت ممالک و معابر نسبت با بلاد ترکستان از محاوی او مفهوم و معلوم میشود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مداوی
تصویر مداوی
درمان کننده، تیمار کننده، معالج
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مساوی
تصویر مساوی
بدیها برابر، هموار، معادل، متوازی، همتا
فرهنگ لغت هوشیار
جمع مطوی، شکن ها نورد ها پیچیدگی ها جمع مطوی: پیچیده گیها حلقه ها (چنانکه درمار ریسمان روده)، پیچیده ها مقابل منشورات: ناشرمطاوی بوی مشک و عرصه دولت... نتواند شد، شکنها نوردها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مفاوز
تصویر مفاوز
جمع مفازه، بنگرید به مفازات جمع مفازه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مهاوی
تصویر مهاوی
دره ها جمع مهوی مهوا: فضاهای بین دو کوه و مانند آن: (و برزگران در مواضع دور دست و مهاوی مهیب فارغ و آزاد تخم میکارند و میدروند. .)، شکافها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تفاوی
تصویر تفاوی
((تَ))
مساعده دادن به کارگر و زارع
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سماوی
تصویر سماوی
((سَ))
آسمانی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از لفاظی
تصویر لفاظی
مربوط به لفظ، عمل بازی کردن با واژه ها، آوردن واژه های آهنگین یا دشوار برای فریفتن شنونده یا خواننده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مساوی
تصویر مساوی
((مُ))
برابر، یکسان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مساوی
تصویر مساوی
((مَ))
جمع مساوه، کردارهای زشت، بدی ها
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مهاوی
تصویر مهاوی
جمع مهوی، فضاهای بین دو کوه و مانند آن، شکاف ها
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مداوی
تصویر مداوی
درمان کننده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مطاوی
تصویر مطاوی
مطوی ها، پیچیده شده ها، در هم پیچیده ها، پیچ دارها، درنوردیده ها، جمع واژۀ مطوی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مساوی
تصویر مساوی
بد بودن ها، زشت بودن ها، بدحالی ها، جمع واژۀ مساءة و مسائت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لفاظی
تصویر لفاظی
Magniloquence
دیکشنری فارسی به انگلیسی