جدول جو
جدول جو

معنی لمد - جستجوی لغت در جدول جو

لمد(سِ)
فروتنی کردن به خواری، زدن یا طپانچه زدن. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
لمد
درگاه لیسی فروتنی به خواری، زدن، سیلی زدن
تصویری از لمد
تصویر لمد
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از صمد
تصویر صمد
(پسرانه)
بی نیاز، غنی، مهتر، از نامهای خداوند، از اسماء حسنی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از لبد
تصویر لبد
پشم و موی پر پشت و درهم رفته
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شمد
تصویر شمد
پارچۀ نازک سفیدی که هنگام خواب روی خود می اندازند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آمد
تصویر آمد
اقبال، میمنت، فرخندگی، کنایه از حاصل، بن ماضی آمدن،
پسوند متصل به واژه به معنای آمده مثلاً پیامد، پیشامد، سرآمد، درآمد، پسوند متصل به واژه به معنای آمدن مثلاً خوشامد
آمد و رفت: آمدن و رفتن، ایاب و ذهاب، مراوده، دید و بازدید
آمد و شد: آمدن و رفتن، ایاب و ذهاب، مراوده، دید و بازدید، آمد و رفت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لرد
تصویر لرد
صحرا، بیابان، میدان، میدان اسب دوانی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لمز
تصویر لمز
با گوشۀ چشم اشاره کردن و چیزی گفتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از امد
تصویر امد
غایت و نهایت و آخر چیزی، اجل، خشم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لمس
تصویر لمس
سست، بی حال، شل، افتاده، لس
دست مالیدن به چیزی، سودن، بساویدن
لمس شدن: بی حس شدن، سست و بی حال شدن
لمس کردن: چیزی را با دست بسودن، دست مالیدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عمد
تصویر عمد
قصد کردن، آهنگ کاری کردن، ویژگی عملی که با قصد و نیت انجام شده باشد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لرد
تصویر لرد
لقبی که در انگلستان به بعضی اشخاص که دارای مقام عالی باشند داده می شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لحد
تصویر لحد
گور، سنگی که بالای سر مرده بر روی گور نصب کنند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حمد
تصویر حمد
ستایش کردن، شکر کردن، ستایش، ستودن، ثناگویی، سپاس، شکر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لرد
تصویر لرد
آنچه از مایعات در ته ظرف ته نشین شود، درد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لبد
تصویر لبد
پشم و موی برهم نشسته و به هم چسبیده مانند یال شیر، نمد، نمدزین اسب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عمد
تصویر عمد
چوب های به هم بسته که با آن از دریا و نهر عبور می کنند
نوعی قایق که با تنه و شاخه های درخت درست می کنند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از صمد
تصویر صمد
مهتر، سرور، بی نیاز و پاینده، آنکه همه نیازمند او باشند، پناه نیازمندان، از صفات خداوند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لمح
تصویر لمح
دزدیده و با شتاب به سوی چیزی نظر کردن، درخشیدن برق یا ستاره
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لاد
تصویر لاد
دیوار، هر طبقه از دیوار گلی، چینۀ دیوار
پی، بیخ، بنیاد، برای مثال به پای پست کند برکشیده گردن شیر / به دست رخنه کند لاد آهنین دیوار (عنصری - ۱۴۵)
خاک
پارچۀ نرم و لطیف، دیبا، حریر، برای مثال باد همچون لاد پیش تیغ تو پولاد نرم / پیش تیغ دشمنانت سخت چون پولاد، لاد (قطران - ۴۳۹)
مخفّف واژۀ لادن
فرهنگ فارسی عمید
(لَ)
خوار فروتن. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
تصویری از صمد
تصویر صمد
مهتر، پناه نیازمندان، بی نیاز مطلق
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عمد
تصویر عمد
کوشش، بطور جد و یقین قصد داشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غمد
تصویر غمد
نیام شمشیر، نیام دمبرگ نیام شمشیر غلاف تیغ، جمع اغماد غمود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شمد
تصویر شمد
پارچه نازکی از کتان که در وقت خوابیدن بر روی کشند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سمد
تصویر سمد
همیشه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خمد
تصویر خمد
فروکش، بیهوشی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حمد
تصویر حمد
ستایش و شکر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جمد
تصویر جمد
یخ، برف یخ، برف
فرهنگ لغت هوشیار
از سرما مردن، از میان بردن چشم آماه از بیماری ها چشم آماسیده، آب بدمزه، آب شور، چرکین: جامه، جمع رمداء، شترمرغان درد چشم، ورمی که در طبقه ملتحمه پدید آید
فرهنگ لغت هوشیار
آمدن ایاب: رفت و آمد مقابل رفت ذهاب، بازگشت، اقبال روی آوردن بخت خجستگی مقابل نیامد. یا آمد کار. خجستگی یمن میمنت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لمدان
تصویر لمدان
خوار فروتن: درگه لیس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جلمد
تصویر جلمد
مرد سخت و قوی
فرهنگ لغت هوشیار
راندن دورکردن، سرباز زدن، پایداری درباور درشت اندام: مرد، گردن کلفت: مرد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حمد
تصویر حمد
ستایش
فرهنگ واژه فارسی سره