معنی لمس لمس سست، بی حال، شل، افتاده، لسدست مالیدن به چیزی، سودن، بساویدنلمس شدن: بی حس شدن، سست و بی حال شدنلمس کردن: چیزی را با دست بسودن، دست مالیدن تصویر لمس فرهنگ فارسی عمید