جدول جو
جدول جو

معنی لقیده - جستجوی لغت در جدول جو

لقیده
(لَقْ قی دَ / دِ)
نعت مفعولی از لقیدن
لغت نامه دهخدا
لقیده
شل و نا استوار شده در جای خود
تصویری از لقیده
تصویر لقیده
فرهنگ لغت هوشیار
لقیده
((لَ قّ دَ یا دِ))
شل و نااستوار شده در جای خود
تصویری از لقیده
تصویر لقیده
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از لهیده
تصویر لهیده
کوبیده و نرم شده، میوۀ خراب شده، کنایه از خسته و کوفته
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لقیدن
تصویر لقیدن
لق شدن، جنبیدن و تکان خوردن چیزی در جای خود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عقیده
تصویر عقیده
دین، ایمان، مذهب، رای، آنچه انسان به آن اعتقاد دارد، باور، آنچه انسان در دل و ضمیر خود نگه می دارد
فرهنگ فارسی عمید
(مَ / مُ سَ)
به معنی مکانهای وسیع، شهری که آشور یا نمرود تأسیس نمود. (قاموس کتاب مقدس)
اسم چاهی است که اسحاق حفر نمود. (قاموس کتاب مقدس)
لغت نامه دهخدا
(لَ قَ نَ)
مادۀ لزجی که از چشم خارج شود. (دزی). ژفک. پیخ. پیخال
لغت نامه دهخدا
(لَ دَ / دِ)
به یک جانب بدن به راحت دراز کشیده. لم داده
لغت نامه دهخدا
(لَ دَ)
مرغزار پاکیزۀ باشکوفه. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(لَ دَ /دِ)
نعت مفعولی از لییدن. خاییده و جویده
لغت نامه دهخدا
(لِ دَ / دِ)
نعت مفعولی از لهیدن. له شده
لغت نامه دهخدا
(لَ دَ)
بتابه نرم و سست. (منتهی الارب). طعامی است. (مهذب الاسماء). طبیخی میان عصیده و سخینه
لغت نامه دهخدا
(لَ)
آبی است غنی را و میان آن و مذعا کمتر از دو روز راه باشد. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(لَ طَ)
خوار. (منتهی الارب). مرد خوار. (مهذب الاسماء) ، ناکس و فرومایه خواه زن و خواه مرد، بئر لقیطه، چاه کهنۀ عادی که ناگاه برافتد. لقیط، بنواللقیطه، گروهی است از عرب. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(لَ طَ)
چاهی است به اجاء در کنار آن و به بویره معروف است. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(عَدَ)
عقیدهالرجل، دین و مذهب مرد که اعتقاد آن دارد. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). گویند له عقیده حسنه، یعنی او راست دینی سالم و بیرون از شک. وعقائد را چیزهایی دانند که نفس اعتقاد در آن قصد شده باشد بدون عمل. عقیدت. عقیده. و رجوع به عقیدت و عقیده شود، آنچه دل بر آن بسته شده باشد، ضمیر و دل. (از اقرب الموارد). ج، عقائد. (اقرب الموارد) ، حلوا. (دهار)
لغت نامه دهخدا
(خُ دَ نَ / نِ شِ کَ تَ)
لغّیدن. جنبیدن چنانکه تخم مرغی تباه را چون بجنبانی. جنبان بودن چیزی بجای خویش که جنبانی در آن طبیعی یا مطبوع و خوش آیند نباشد. جنبیدن چیزی که باید استوار و محکم باشد. جنبیدن به علت نااستواری یا تباهی و فساد، چنانکه دندان در دهان یا میخ در چوب و غیره: این میخ می لقد. این دیرک می لقد
لغت نامه دهخدا
(لَقْ قَ دَ / دِ)
چیزی نااستوار چون دندان و میخ در جای خود جنبنده
لغت نامه دهخدا
(مُ قَیْ یَ دَ)
بنومقیده، کژدمها. (از اقرب الموارد) ، مقیدهالحمار، زمین سنگلاخ سوخته. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از ذیل اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(عَ دَ / دِ)
عقیده. عقیدت. هر چیز که شخص بدان اعتقاد دارد و یقین بر آن دارد و نمشته و پنداشتی. (ناظم الاطباء). آنچه بدان گروند و تصدیق کنند. آنچه بدان باور دارند. آنچه بدان گرویده اند. ج، عقاید. (یادداشت مرحوم دهخدا). و رجوع به عقیدت و عقیده شود.
- امثال:
عقیده آزاد است، مثلی است کهن و باستانی که نزد عوام و خواص ایرانی متداول است، و از آن اصل آزادی اندیشه و دین را اراده می کنند. (امثال و حکم دهخدا).
- باعقیده، عقیده دار. عقیده مند.
- بدعقیده، آنکه عقیده اش ناپسند باشد.
- بی عقیده، بدون عقیده. غیر معتقد.
- خوش عقیده، آنکه عقیده اش پسندیده باشد.
- عقیدۀ حقوق مطلقه، خلاصۀ این عقیده چنین است که شخص میتواند حقوق فردی را بدون قید و حد به معرض اجرا بگذارد اگر چه از اجرای حق او دیگری متضرر شود، این عقیدۀ دیون بوده و هست. این عقیده اساساً با تحلیل ماهیت حق و طرز پیدایش آن منافات دارد زیرا پیدایش حق بر اساس تصادم محرومیتها است و رفع تصادم محرومیتها (که منجر به پیدایش حقوق شده است) ایجاب میکندحقوق مطلقه ای وجود پیدا نکند. عقیدۀ مقابل عقیدۀ مزبور را تحت عنوان ’اصل محدود بودن حق’ یاد میکنند. (فرهنگ حقوقی).
- هم عقیده، دو طرف که عقیده شان مانند هم باشد
لغت نامه دهخدا
تصویری از لهیده
تصویر لهیده
له شده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لییده
تصویر لییده
جاویده خاویده خاییده
فرهنگ لغت هوشیار
لم داده: پیرمردها زیرچترهای رنگین راه راه لمیده روزنامه میخواندند
فرهنگ لغت هوشیار
نادرست نویسی لغنده پارسی است آنچه بلقد آنچه در جای خود جنبد و نااستوار باشد (دندان و میخ وغیره)
فرهنگ لغت هوشیار
نااستوار بودن در جای خود و جنبیدن (چنانکه تخم مرغ فاسد یا دندان کرم خورده)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لقیطه
تصویر لقیطه
مونث لقیط و لفتره فرومایه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لدیده
تصویر لدیده
مرغزار شکوفا باغ پر گل
فرهنگ لغت هوشیار
لبیده در فارسی: گل ماهور از گیاهان یکی از گونه ها گل ماهور است گل ماهور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عقیده
تصویر عقیده
عقیدت، آنچه بدان باور دارند، اعتقاد، رای، ایمان، باور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رقیده
تصویر رقیده
شاخه خوابانده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لقیدن
تصویر لقیدن
((لَ دَ))
لغیدن، نااستوار بودن در جای خود، جنبیدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از لهیده
تصویر لهیده
((لِ دِ))
له شده، کوبیده شده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از عقیده
تصویر عقیده
((عَ دَ یا دِ))
باور، فکر، آن چه که انسان به آن باور دارد، عقیدت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از عقیده
تصویر عقیده
باور، دیدگاه
فرهنگ واژه فارسی سره