- لقیانه
- دیدار کردن
معنی لقیانه - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
دیدار کردن
زیرکی هوشیاری
کامپیوتر
لانه حیوانات از مرغ سگ موش زنبور مارو غیره آشیان، خانه ماء وی مسکن، طبقه مرتبه آشکوب، سقف آسمانه
ترمینال
فرش زمین از سنگ گچ یا آجر
استخوان بالای مغز
ماشین هوشمند، کامپیوتر
چمانیگون سردهانه بروش ساقیان
بی شرمانه، باپررویی
درویشانه مانند فقیران
متملقانه، از روی فریب کاری، برای مثال اجل چون دام کرده گیر پوشیده به خاک اندر / صیاد از دور نک دانه برهنه کرده لوسانه (کسائی - لغت فرس - لوسانه)
پوشش زمین از سنگ یا آجر، سنگ فرش، آجرفرش
استخوان بالای مغز سر که از جمجمه جدا است، کاسۀ سر، قحف، عظم قحف
به شیوه و روش ساقیان مانند ساقیان، ساقی وار
چرب و شیرین، لقمۀ چرب و شیرین، سخن شیرین و دل چسب
شاه تره، گیاهی خودرو با گل هایش ریز خوشه ای قرمز رنگ که مصرف دارویی دارد
شهترج، شیترک، شیطره، سرخیوس، شاه ترج، خامشه
شهترج، شیترک، شیطره، سرخیوس، شاه ترج، خامشه
عودالطلیب
مرد ریش دراز
زیرکی هوشیاری
خوردنگاه رستوران
نوعی از گیاههای متعفن: وین سیم که هست اسم و جسمش نی چون بوی خوش سپست و لوکانه... (عثمان مختاری. چا. همائی 499)
داشوار (گویش تهرانی) همچون لوطیان باصدق و صفا براستی: اما لوطیانه بگو من ارسلانم وجانت را خلاص کن خ
سخن دلچسب و شیرین
چاپلوسی، فروتنی
بی شرمانه با پر رویی بی شرمانه باپررویی: (این زنهای بیفکر و ملاحظه که قبل از گذشتن یک هفته چنان و قیحانه بهم پریده بودند)
شاهتره