جدول جو
جدول جو

معنی لقو - جستجوی لغت در جدول جو

لقو
(سَ وَ)
لقوه زده گردیدن، لقوه زده گردانیدن. (منتهی الارب). معلول به علت لقوه گردانیدن
لغت نامه دهخدا
لقو
کژ دهان گشتن
تصویری از لقو
تصویر لقو
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از لقب
تصویر لقب
اسمی غیر از نام اصلی که فردی به آن شهرت پیدا کند، خواه دلالت بر ذم کند یا مدح
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لغو
تصویر لغو
باطل کردن، باطل، بی فایده، سخن بیهوده
فرهنگ فارسی عمید
مرضی که در چهرۀ انسان پیدا می شود و لب و دهان یا فک به طرفی کج می شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لقا
تصویر لقا
دیدار کردن، دیدار، روی، چهره
فرهنگ فارسی عمید
(لَ جِ)
این لفظ را خان آرزو در شرح اسکندرنامه نقوماجس تحقیق کرده... نام حکیم که پدر ارسطو بود. (غیاث). رجوع به لقوماش شود
لغت نامه دهخدا
(لَ)
در برهان قاطع نام پدر ارسطو ضبط شده و آن غلط و تصحیف نخوماخس یا نکوماخس یا نقوماخس است
لغت نامه دهخدا
(لَ)
باردار. ج، لقّح، شتر. ج، لقاح، شتر مادۀ شیردار. لقاح. (منتهی الارب). اشتردوشا. (مهذب الاسماء) ، ناقۀ بچه آورده تا دو ماه یا سه ماه. (منتهی الارب). شتر ماده که از زادن او دو ماه تا سه ماه گذشته باشد. (منتخب اللغات). لقاح. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(لُ)
شیرۀ بزور
لغت نامه دهخدا
(لِقْ وَ)
لقوه. زن زودبارگیر که در اوّل دفعه بار گیرد، ناقۀ زودبارگیر. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
تصویری از لقش
تصویر لقش
آک آهوک، پرخیده گویی
فرهنگ لغت هوشیار
سوختن: پوست را شور زدن دل شوریدن، تباهیدن، تنگ شدن پر گوی، تنگ، تباهی انگیز شورشگر
فرهنگ لغت هوشیار
نوعی بازی و قمار و آن چنین است که بر 30 صفحه مقوایی (کارت) 3 ردیف و در هر ردیف 9 خانه نقش شده و اعدادی از 1 تا 90 درآن خانه ها (در هر خانه یک عدد) نوشته شده و 90 مهره چوبین که برهریک عددی از اعداد از 1 تا 90 منقوش است در کیسه ای قرار دارد. بازی کنندگان یک یا چند صفحه (کارت) در اختیار گیرند و شخصی را انتخاب کنند. او از کیسه مهره را بیرون میاورد و شماره آنها را میخواند هرصفحه که اعداد خانه های یک ردیف (از سه ردیف) آن زودتر از کیسه بر آید و خوانده شود برنده باشد
فرهنگ لغت هوشیار
بر گرفتن از زمین، چیدن، درز گرفتن جامه را، پینه کاری، فراگرفتن به دست آوردن برداشته بر چیده بر گرفته، خوشه میوه: افتاده یا ریخته از زمین برداشتن چیزی را، چیدن (دانه و غیره)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لقف
تصویر لقف
شتابان گرفتن افتادن دیوار، درز یافتن تالابه، نا استواری ساختمان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لقم
تصویر لقم
دهانه زدن، بند کردن میانه راه برآمدگی استخوان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لقس
تصویر لقس
گری، آک نهادن تند خوی، دو به هم زن، دانا باهوش، آزمند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لقر
تصویر لقر
مشت زدن، لگد زدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لقن
تصویر لقن
تیز هوشی، ستون، زی سوی پارسی تازی گشته لگن تیز هوش
فرهنگ لغت هوشیار
انداخته افتاده بر زمین، جمع لقیه، : درد ها رنج ها پرندگان زود باوران دیدار کردن دیدار کننده، بندنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لدو
تصویر لدو
مدفوع اسب و خر، پهن (افغانی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لحو
تصویر لحو
دشنام دادن، پوست کندن از درخت، زشت گرانیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لبو
تصویر لبو
چغندر پخته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لاو
تصویر لاو
فرانسوی گدازه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قلو
تصویر قلو
قلیا بنگرید به قلیا سبک، تیزرو پرتوان ستور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طقو
تصویر طقو
شتابروی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حقو
تصویر حقو
تهیگاه، کرانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رقو
تصویر رقو
ریگ، توده گرد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لقوه گرفتن
تصویر لقوه گرفتن
لوشی گرفتن لوش گشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لقوه
تصویر لقوه
بیماری کجی دهان و روی از علت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لقح
تصویر لقح
گشن دادن خرما بن را کوه، تم (نطفه)، گرد نر در گیاهان دو پایه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لقوه
تصویر لقوه
((لَ وِ))
نوعی بیماری که در صورت انسان باعث کج شدن لب ودهان و فک می شود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از لقب
تصویر لقب
پاژنام، فرنام
فرهنگ واژه فارسی سره
اگر کسی بیند که رویش از علت لقوه کج شد، دلیل که پیش مردم خوار شود. محمد بن سیرین
دیدن لقوه در خواب، دلیل بر مردی منافق بود. اگر بیند که به علت لقوه گرفتار شد، دلیل بر اشکار شدن دین او است.
فرهنگ جامع تعبیر خواب