- لقاطات
- جمع لقاطه، خنزر پنزر خرده ریزها جمع محمولاتی که با ایشان بود بکلی بر گرفت و باقی لقاطات قوم و بقایای سیف بگریختند
معنی لقاطات - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
جمع لقطه
سروران
گفتارها
جمع رباط، کاروانسرا خوانگاه ها جمع رباط
جمع ساقطه، شخشیدگان مونث ساقط جمع ساقطات سواقط
جمع التقاط
جمع تقاطع
جمع تقاطر
باشگیان باشه ای ها تیره ای از مرغان
موافقت کردن با کسی در کاری
کسانی که دارای مشاغل بالای دولتی هستند، در علوم ادبی عنوان عمومی کتاب هایی شامل حکایات و مقامه ها مثلاً مقامات حمیدی، جمع مقام، در تصوف مقام، کارهای سترگ و ستوده
مکر، حیله، جمع واژۀ لباس، حیله گری ها برای مثال سخن آموز که تا پند نگیری ز سخن / پند را باز ندانی ز لباسات و فریب (ناصرخسرو - ۵۲۱)
رنج کشیدن، سختی کشیدن، به رنج و تعب افتادن
چیزی را دست به دست دادن، به هم بخشیدن، عطا کردن، به کسی خدمت کردن
جمع عقار، دستکرد ها متاع سرای اثاث خانه، آب و زمین ملک ضیعه جمع عقارات
جمع قاطنه، ماندگاران
رمه باژها بیگاری ها
در تازی نیامده ترفند، چاپلوسی (در غیاث اللغات این واژه رمن لباس دانسته شده و برابر است با جامه ها و به، چاپلوسی) مکر حیله: سخن آموز که تا پند نگیری ز سخن پند را باز ندانی ز لباسات و فریب. (ناصر خسرو. 42)، تملق چاپلوسی
عطا کردن
مناصب، مشاغل عالی و خطیر مانند وزارت و
جمع مقاله، گفت ها سخن ها گپ ها نوشته ها جمع مقاله
بریدن از یکدیگر و جدا شدن، ترک مراوده و مکاتبه کردن، انجام دادن کاری را با اجرت معین بعهده گرفتن، توضیح امروزه غالبا بعهده گرفتن ساختمان جاده ها و ابنیه را مقاطعه گویند پیمانکاری. یا به مقاطعه دادن، ساختمان بنا یا ساختن جاده ای را بعهده کسی یاموسسه ای در مقابل مزد معین واگذار کردن، ارزیابی مالیات یک منطقه بقرار مبلغی مقطوع، اجاره کردن مالیات محل بوسیله مردم آن بمبلغ مقطوع
دور شدن از کسی، دوری
رنج کشیدن
موافقت کردن با کسی در امری، موافقت، خبر آمدن چیزی مبتدا را بلاوسطه (یعنی بدون آوردن کلمه ذو و غیر آن) مانند: (زید قائم {بخلاف} زید قیام {که آن حمل صحیح نمی باشد مگر با آوردن واسطه مانند: زید ذو قیام
چیزی را دست به دست دادن، عطا کردن
چیزی بی ارزش که بر زمین افتاده باشد
جمع قاده، جمع قائد، سرداران لشکر کشان جمع قائد (قاید)
جمع قاره، کوههای کوچک