جدول جو
جدول جو

معنی لقاس - جستجوی لغت در جدول جو

لقاس(لِ)
اسم است ملاقسه را. (منتهی الارب). یکدیگر را لقب نهادن
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از لباس
تصویر لباس
پوشاک، تن پوش، جامه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لقاح
تصویر لقاح
بارور شدن، آبستن شدن، داخل شدن نطفۀ نر به ماده و به وجود آمدن سلول تخم، گرد درخت خرمای نر که با آن درخت خرمای ماده را بارور می کنند
فرهنگ فارسی عمید
(قُ)
بیخ گیاهی است که آن را پزند و خورند، محرک باه و بغایت مسمن بدن و جهت سرفه و خشونت سینه و سحج امعاء و لاغری گرده و اسهال نافع و مداومت او مولد سودا و مسدد. (منتهی الارب) (آنندراج). ریشه نباتی است که پختۀ آن را خورند و هرگاه خوب پخته نشده باشد گزنده است. یکی آن قلقاسه است. (اقرب الموارد). نباتی است که نزدیک آبها میروید و در مصر کثیرالوجود است. برگش مایل بتدویر و عریض و بقدر برگ بادام از یک بیخ چندین شاخ میروید به سطبری انگشتی و به هرشاخی یک برگ میباشد و بیخش سطبرتر از زردک و کوتاه و مایل به سرخی و اندرون او سفید و با اندک قبض و تندی و لذیذ، در اول گرم و در دوم تر و به غایت مسمن بدن و صالح الغذاء و محرک باه و جهت سرفه و خشونت سینه و حنجره و سحج امعاء و لاغری گرده و اسهال نافع و نفاخ و مداومت اومولد سوداء و مسدد و مصلحش عسل و سکنجبین و ادویۀ خوشبو و تخم او در افعال قریب به تخم کرنب و قدر شربت از تخم او دو درهم است و قسمی از قلقاس صلب و مستدیر میباشد و هر چند طبخ دهند پخته نمیشود و ضماد او جهت نضج اورام و ذرور سوختۀ او جهت قروع و قلاع و تقویت موی مؤثر است. (تحفۀ حکیم مؤمن). تیره قلقاس مشتمل بر چند نوع گیاه که برای زینت کاشته میشوند. یکی از آنها گل شیپوری است. جنس دیگر آن قلقاس است که ریشه آن شیرۀ سمی دارد و سابقاً خشک کرده آن راکه سمیتش کمتر است در رماتیسم به کار میبردند. (گیاه شناسی گل گلاب ص 298) (کار آموزی داروسازی ص 179)
لغت نامه دهخدا
تصویری از لقاع
تصویر لقاع
مگس گز مگس گزنده گلیم ستبر مگس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لهاس
تصویر لهاس
خوراک اندک
فرهنگ لغت هوشیار
چشیدنی چلاس کسی را گویند که از هر خوراک و شیرینی وزن بهره ای خواهد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لقاح
تصویر لقاح
نطفه را به ماده داخل کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لقاط
تصویر لقاط
خوشه مانده خوشه برچیده خوشه چین رو با رو رو به رو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لساس
تصویر لساس
نو رسته گیاه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لقای
تصویر لقای
دیدار، چهره، روی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لقاه
تصویر لقاه
میانه راه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لحاس
تصویر لحاس
لیسنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لباس
تصویر لباس
پوشاک، پوشش، بالاپوش، جامه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قلاس
تصویر قلاس
دستادوز، دریای پرکف (دستا قلنسووه)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فقاس
تصویر فقاس
بند درد (بند مفص)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قلقاس
تصویر قلقاس
یونانی تازی گشته پیلگوش از گیاهان گوش فیل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لقاء
تصویر لقاء
((لِ))
دیدار کردن، دیدار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از لباس
تصویر لباس
((لِ))
پوشاک، رخت، جامه
لباس بعد از عید: کنایه از چیز خوبی که چون دیرتر از وقت مناسب به دست آید دیگر به درد نخورد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از لقاح
تصویر لقاح
((لَ))
آبستن شدن، بارور شدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از لقاح
تصویر لقاح
((لِ))
آب نر، منی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از لباس
تصویر لباس
پوشاک، جامه، تن پوش، رخت
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از لباس
تصویر لباس
Dress
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از لباس
تصویر لباس
robe
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از لباس
تصویر لباس
vestido
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از لباس
تصویر لباس
Kleid
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از لباس
تصویر لباس
sukienka
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از لباس
تصویر لباس
платье
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از لباس
تصویر لباس
сукня
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از لباس
تصویر لباس
jurk
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از لباس
تصویر لباس
vestido
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از لباس
تصویر لباس
vestito
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از لباس
تصویر لباس
पोशाक
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از لباس
تصویر لباس
gaun
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از لباس
تصویر لباس
드레스
دیکشنری فارسی به کره ای