- لغزاندن
لیز دادن، سر دادن، خزاندن
معنی لغزاندن - جستجوی لغت در جدول جو
- لغزاندن (خُ تَ دَ)
لخشاندن. لغزانیدن
- لغزاندن
بلغزیدن وداشتن سر دادن لیز دادن
- لغزاندن ((لَ دَ))
لیز دادن، سر دادن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
(خُ بِ دِ زَ دَ)
لغت نامه دهخدا
مرتعش کردن. به رعشه درآوردن. به لرزه درآوردن. به تزلزل آوردن. به لرزش درآوردن. لرزانیدن:
بانگ او کوه بلرزاند چون شیهۀ شیر
سم او سنگ بدراند چون نیش گراز.
منوچهری
بانگ او کوه بلرزاند چون شیهۀ شیر
سم او سنگ بدراند چون نیش گراز.
منوچهری
