جدول جو
جدول جو

معنی لشرود - جستجوی لغت در جدول جو

لشرود
نام محلی کنار راه رشت و انزلی میان سرداب چاه و گرفن در 347 هزارگزی تهران
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از شرود
تصویر شرود
ترسیدن و گریختن، رمیدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شرود
تصویر شرود
رمنده، رمیده، گریخته
فرهنگ فارسی عمید
(بَ)
یکی از کوره های بطن الریف در مصر است. (از معجم البلدان). شهری در مصر. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(حَ شَ)
دهی است از دهستان ولدیان بخش حومه شهرستان خوی. واقع در 9500گزی خاور خوی و یک هزارگزی جنوب شوسۀخوی به مرند و جلفا. ناحیه ای است واقع در جلگه، کنار رود قطور. معتدل مالاریائی. دارای 610 تن سکنه میباشد. ترک زبانند. از رود قطور مشروب میشود. محصولات آنجا غلات، پنبه، حبوبات. اهالی به کشاورزی گذران میکنند. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
نام موضعی به فندرسک مازندران، (سفرنامۀ رابینو بخش انگلیسی ص 128)
لغت نامه دهخدا
(شُ)
دهی از دهستان عشق آباد بخش فدیشۀ شهرستان نیشابور. محصول آنجا غلات است. سکنۀ آن 206 تن است. آب آن از قنات تأمین می شود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(شَ)
شارد. (اقرب الموارد). رمنده. ج، شرد. (آنندراج) (ناظم الاطباء). رمنده. (منتهی الارب). شارد. رمنده. رموک. (یادداشت مؤلف) ، قافیه شرود، ای سائره فی البلاد. (اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(تَ وَحْ حُ)
مصدر به معنی شراد. (از ناظم الاطباء). رمیدن. (المصادر زوزنی) (آنندراج) (منتهی الارب) (تاج المصادر بیهقی) (از اقرب الموارد). پراکندگی رمیدن ستور. شراد. (یادداشت مؤلف). رجوع به شراد شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از شرود
تصویر شرود
رمنده، گریخته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شرود
تصویر شرود
((شُ))
رمیدن، طلب حق باشد به خلاص از آفات و حجاب و بی قراری اندر آن که همه بلاهای طالب از حجاب افتد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شرود
تصویر شرود
((شَ))
رمنده، رم کننده، جمع شرد
فرهنگ فارسی معین
شربت
فرهنگ گویش مازندرانی