معنی شرود شرود (شَ) شارد. (اقرب الموارد). رمنده. ج، شرد. (آنندراج) (ناظم الاطباء). رمنده. (منتهی الارب). شارد. رمنده. رموک. (یادداشت مؤلف) ، قافیه شرود، ای سائره فی البلاد. (اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء) لغت نامه دهخدا