جدول جو
جدول جو

معنی لزب - جستجوی لغت در جدول جو

لزب
چیز اندک، قلیل
تصویری از لزب
تصویر لزب
فرهنگ فارسی عمید
لزب
(لِ)
راه تنگ. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
لزب
(لَ زِ)
لغزنده و لزج. (از حاشیۀ مثنوی) :
سجده آمد کندن خشت لزب
موجب قربی که واسجد واقترب.
مولوی.
، چسبنده چیزی. (غیاث)
اندک. ج، لزاب. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
لزب
(لَ زِ)
جمع واژۀ لزبه. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
لزب
(لَ زَ)
عزب لزب، از اتباع است. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
لزب
(زِ نَ)
گزیدن کژدم کسی را، لزوب. درچفسیدن. برآمدن بعض آن در بعض. (منتهی الارب). دوسیده شدن. (تاج المصادر) ، چسبیدن گل و سخت شدن. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
لزب
راه تنگ گزیدن کژدم، در چفسیدن، در آمدن چیزی در چیزی، چسبیدن گل اندک
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از لهب
تصویر لهب
شعله، زبانۀ آتش، گرد و غبار بالاآمده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لعب
تصویر لعب
بازی کردن، بازی، مزاح، شوخی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لنب
تصویر لنب
لنبه، فربه، چاق، نرم و ملایم مانند نان کلفت و تازه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لقب
تصویر لقب
اسمی غیر از نام اصلی که فردی به آن شهرت پیدا کند، خواه دلالت بر ذم کند یا مدح
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لوب
تصویر لوب
هر یک از تقسیمات کوچک یک اندام که به وسیلۀ شکاف، شیار یا دیواره و نیز عملکرد از بخش های دیگر جدا می شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حزب
تصویر حزب
هر یک از قسمت های چهارگانۀ هر جزء قرآن، در علوم سیاسی گروهی از مردم که دارای مرام و مسلک معینی باشند، بهره و نصیب، گروه، دسته
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لزج
تصویر لزج
لغزنده، چسبنده، چسبناک
فرهنگ فارسی عمید
(لَ بَ)
سختی. (منتهی الارب) (مهذب الاسماء) ، خشکسالی. (منتهی الارب). ج، لزب و لزبات. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(لَ)
جمع واژۀ لزبه. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
استواری پا بر جایی، برچفسیدن، جامه پوشیدن، نیزه زدن، بایسته دانستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لسب
تصویر لسب
گزیدن مار، زدن با تازیانه، چسبیدن به چیزی، لیسیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لجب
تصویر لجب
بانگ فریاد، بانگیدن، پریشانی دریا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لقب
تصویر لقب
اسمی که کسی به آن شهرت پیدا کند غیر از اسم اصلی او
فرهنگ لغت هوشیار
سر سینه، گلوگاه، سینه بند ستور پیش بند پالان، بر بند دوالی را گویند که یک سرش به سینه و سر دیگرش به تنگ سر سینه، دوال زیر شکم اسب که یک سرش بسینه بسته باشد و سر دیگرش به تنگ بربند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لزوب
تصویر لزوب
چسبیدن چسبندگی، چسبیدن گل، خشک شدن گل، خشک گردیدن سال
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لزن
تصویر لزن
آبشخور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لزم
تصویر لزم
همدمی همدم گشتن، بایسته گردیدن دارو میانجی
فرهنگ لغت هوشیار
زدن با تیغ، در نوریدن راه را ره سپردن، دراز دراز بریدن گوشت را، جدا کردن گوشت، روشن شدن راه، راه روشن راه فراخ -7 بر زمین نهادن، شتابان رفتن، به راه راست رفتن، نشان نهادن بر چیزی، گادن لاغری از پیری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لاب
تصویر لاب
کاملاکلا: این گوشت لاب ماهیچه است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لازب
تصویر لازب
استوار پا بر جای، ایستا، چسبنده ثابت پابرجای، چسبنده دوسنده لازق
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عزب
تصویر عزب
مرد بی زن، انفراد و تنهائی، زن بی شوی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حزب
تصویر حزب
گروه، فرقه رسیدن چیزی بکسی رسیدن چیزی بکسی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جزب
تصویر جزب
بهره ونصیب بندگان بندگان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زلب
تصویر زلب
جمع زلبه، نواله ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لزبات
تصویر لزبات
جمع لزبه، سختی ها خشکسالی ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لزبه
تصویر لزبه
سختی، خشکسالی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لزر
تصویر لزر
کلون کلون در
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لقب
تصویر لقب
پاژنام، فرنام
فرهنگ واژه فارسی سره