معنی لزب - فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با لزب
لزب
- لزب
- راه تنگ گزیدن کژدم، در چفسیدن، در آمدن چیزی در چیزی، چسبیدن گل اندک
فرهنگ لغت هوشیار
لزب
- لزب
- لغزنده و لزج. (از حاشیۀ مثنوی) :
سجده آمد کندن خشت لزب
موجب قربی که واسجد واقترب.
مولوی.
، چسبنده چیزی. (غیاث)
اندک. ج، لِزاب. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
لزب
- لزب
- گزیدن کژدم کسی را، لزوب. درچفسیدن. برآمدن بعض آن در بعض. (منتهی الارب). دوسیده شدن. (تاج المصادر) ، چسبیدن گل و سخت شدن. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا