جدول جو
جدول جو

معنی لرگان - جستجوی لغت در جدول جو

لرگان
(لَ)
دهی از دهستان زانوس رستاق، بخش مرکزی شهرستان نوشهر، واقع در 41هزارگزی جنوب نوشهرو 6هزارگزی پول. دارای 180 تن سکنۀ شیعه کردی و گیلکی و فارسی زبان. (کردها از ایل خواجوند هستند). محصول آنجا غلات و ارزن. شغل اهالی زراعت و در زمستان گروهی به زغال سوزی و چوب بری در قشلاق کجور میپردازند، راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
لرگان
از توابع زانوس رستاق کجور، از توابع بیرون بشم کلاردشت چالوس
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پرگان
تصویر پرگان
(دخترانه)
نام مستعار
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از لنگان
تصویر لنگان
لنگنده، در حال لنگیدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لرزان
تصویر لرزان
لرزنده، درحال لرزیدن، لرزلرزان، برای مثال یکی مشت زد نیز بر گردنش / کزآن مشت برگشت لرزان تنش (فردوسی - ۱/۳۳۶ حاشیه)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نرگان
تصویر نرگان
نره ها، نرها، جمع واژۀ نره ها
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ارگان
تصویر ارگان
عضو، اندام، سازمان، نهاد، تشکیلات، نشریه ای متعلق به یک حزب یا گروه خاص که بیان کنندۀ اندیشه ها و اهداف آن حزب سیاسی است
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ارگان
تصویر ارگان
اندام، کارمند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لرزان
تصویر لرزان
در حال لرزیدن، لرزنده
فرهنگ لغت هوشیار
لنگنده، درحال لنگیدن: و بسیار خلق پیش او (عیسی) گرد شدند چیزی لنگان و چیزی پیسان وبعضی لال
فرهنگ لغت هوشیار
جمع نره: نرها، گدایان خشن وبی ادب: آن که این شعرنرگان گفته است زیرسیصدهزارتن خفته است. (قریع الدهر. لفااق. 355)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لرزان
تصویر لرزان
((لَ))
لرزنده، در حال لرزیدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نرگان
تصویر نرگان
((نَ رَّ))
جمع نره، نرها، کنایه از گدایان خشن و بی ادب
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ارگان
تصویر ارگان
((اُ))
کارمند، عضو، اندام، نشریه ای که بیان کننده اندیشه ها و دیدگاه های یک سازمان یا حزب خاص باشد، ترجمان (واژه فرهنگستان)
فرهنگ فارسی معین
تصویری از لرزان
تصویر لرزان
مرتعش، متزلزل
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از لنگان
تصویر لنگان
Lamely, Stumbling
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از لرزان
تصویر لرزان
Faltering, Jerky, Quivering, Shakily, Shaky, Tremulous, Wavering, Wobbly
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از لنگان
تصویر لنگان
faiblement, trébuchant
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از لرزان
تصویر لرزان
vacillant, saccadé, tremblant, de manière tremblante, instable, bancal
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از لنگان
تصویر لنگان
кульгаво , спотикаючийся
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از لرزان
تصویر لرزان
vacillante, scosso, tremante, tremolante, traballante
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از لرزان
تصویر لرزان
vacilante, brusco, tembloroso, temblorosamente, inestable, tambaleante
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از لنگان
تصویر لنگان
débilmente, tambaleante
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از لنگان
تصویر لنگان
mank, struikelend
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از لرزان
تصویر لرزان
wankelend, schokkerig, trillend, wankel, beverig
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از لنگان
تصویر لنگان
mancando, cambaleante
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از لرزان
تصویر لرزان
похитний , трясливий , тремтячий , хиткий , хитний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از لنگان
تصویر لنگان
хромая , спотыкающийся
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از لرزان
تصویر لرزان
колеблющийся , дерганый , дрожащий , шаткий , шаткий
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از لرزان
تصویر لرزان
chwiejny, szarpany, drżący
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از لنگان
تصویر لنگان
kulawo, potykający się
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از لنگان
تصویر لنگان
lahm, taumelnd
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از لرزان
تصویر لرزان
schwankend, ruckartig, zitternd, wackelig
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از لرزان
تصویر لرزان
vacilante, brusco, trêmulo, de forma trêmula, instável, oscilante
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از لنگان
تصویر لنگان
zoppicando, barcollante
دیکشنری فارسی به ایتالیایی