درختی از تیره گردو که دارای میوه ای کوچک است و در طرفین میوه دوباله خمیده قرار دارد. این درخت در اکثر جنگلهای شمال ایران میروید و در باغها و پارک ها بعنوان درخت زینتی نیز کشت میشود و در غالب جنگلهای نواحی معتدل و گرم فراوان است لرخ کوچی دله کوچی موتال متول مولول کهل سیاه کهل قرقره کوچ
درختی از تیره گردو که دارای میوه ای کوچک است و در طرفین میوه دوباله خمیده قرار دارد. این درخت در اکثر جنگلهای شمال ایران میروید و در باغها و پارک ها بعنوان درخت زینتی نیز کشت میشود و در غالب جنگلهای نواحی معتدل و گرم فراوان است لرخ کوچی دله کوچی موتال متول مولول کهل سیاه کهل قرقره کوچ
مردن، موت، کنایه از نیستی، فنا مرگ موش: آرسنیک، شبه فلز جامد، بلوری، شکننده و قهوه ای تیره که دارای ترکیبات سمی و مهلک است و در صنعت به کار می رود مرگ و میر: مرگامرگ مرگ پای آگیش: مرگ که پاپیچ همه کس شود
مردن، موت، کنایه از نیستی، فنا مرگ موش: آرسنیک، شبه فلز جامد، بلوری، شکننده و قهوه ای تیره که دارای ترکیبات سمی و مهلک است و در صنعت به کار می رود مرگ و میر: مرگامرگ مرگ پای آگیش: مرگ که پاپیچ همه کس شود
انسان یا حیوانی که پایش آسیب دیده و نتواند درست راه برود، پای آسیب دیده که بلنگد، خسته و وامانده، برای مثال پای ما لنگ است و منزل بس دراز / دست ما کوتاه و خرما بر نخیل (حافظ - ۱۰۱۹)، نیازمند به چیزی لنگ کردن: آسیب رساندن به پای کسی، به گونه ای که بلنگد، کنایه از کاری را تعطیل کردن، کنایه از توقف کردن قافله میان راه
انسان یا حیوانی که پایش آسیب دیده و نتواند درست راه برود، پای آسیب دیده که بلنگد، خسته و وامانده، برای مِثال پای ما لنگ است و منزل بس دراز / دست ما کوتاه و خرما بر نخیل (حافظ - ۱۰۱۹)، نیازمند به چیزی لنگ کردن: آسیب رساندن به پای کسی، به گونه ای که بلنگد، کنایه از کاری را تعطیل کردن، کنایه از توقف کردن قافله میان راه
یک پای انسان از بیخ ران تا سر انگشتان، نیمی از بار یکی از چیزی که جفت باشد مانند لنگۀ کفش، لنگۀ جوراب لنگ کردن: در ورزش در کشتی پای خود را به پای حریف بند کردن و او را به زمین زدن
یک پای انسان از بیخ ران تا سر انگشتان، نیمی از بار یکی از چیزی که جفت باشد مانند لنگۀ کفش، لنگۀ جوراب لنگ کردن: در ورزش در کُشتی پای خود را به پای حریف بند کردن و او را به زمین زدن
دهی از دهستان زانوس رستاق، بخش مرکزی شهرستان نوشهر، واقع در 41هزارگزی جنوب نوشهرو 6هزارگزی پول. دارای 180 تن سکنۀ شیعه کردی و گیلکی و فارسی زبان. (کردها از ایل خواجوند هستند). محصول آنجا غلات و ارزن. شغل اهالی زراعت و در زمستان گروهی به زغال سوزی و چوب بری در قشلاق کجور میپردازند، راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
دهی از دهستان زانوس رستاق، بخش مرکزی شهرستان نوشهر، واقع در 41هزارگزی جنوب نوشهرو 6هزارگزی پول. دارای 180 تن سکنۀ شیعه کردی و گیلکی و فارسی زبان. (کردها از ایل خواجوند هستند). محصول آنجا غلات و ارزن. شغل اهالی زراعت و در زمستان گروهی به زغال سوزی و چوب بری در قشلاق کجور میپردازند، راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
دهی از بخش مینودشت شهرستان گرگان، واقع در 12 هزارگزی جنوب مینودشت کوهستانی و سردسیر دارای 75 تن سکنه شیعۀ فارسی و ترکمنی زبان. محصول آن غلات و ابریشم و حبوبات. شغل اهالی زراعت و گله داری و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
دهی از بخش مینودشت شهرستان گرگان، واقع در 12 هزارگزی جنوب مینودشت کوهستانی و سردسیر دارای 75 تن سکنه شیعۀ فارسی و ترکمنی زبان. محصول آن غلات و ابریشم و حبوبات. شغل اهالی زراعت و گله داری و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
دهی از دهستان بیرون بشم، بخش کلاردشت. شهرستان نوشهر واقع در ده هزارگزی خاوری حسن کیف و دوهزارگزی شمال راه شوسۀ مرزن آباد به کلاردشت. دارای 60 سکنۀ شیعه گیلکی و کردی و فارسی زبان. و قسمتی از ایل خواجوند. محصول آن غلات و لبنیات و مختصری گردو. شغل اهالی زراعت و گله داری و راه آن مال رو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
دهی از دهستان بیرون بشم، بخش کلاردشت. شهرستان نوشهر واقع در ده هزارگزی خاوری حسن کیف و دوهزارگزی شمال راه شوسۀ مرزن آباد به کلاردشت. دارای 60 سکنۀ شیعه گیلکی و کردی و فارسی زبان. و قسمتی از ایل خواجوند. محصول آن غلات و لبنیات و مختصری گردو. شغل اهالی زراعت و گله داری و راه آن مال رو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
دهی است از دهستان عربخالۀ بخش شوسف شهرستان بیرجند واقع در 60هزارگزی شمال باختری شوسف و 4هزارگزی جنوب خاوری هشتوکان. هوای آن معتدل و دارای 41 تن سکنه است. آب آن از قنات و محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت و مالداری است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
دهی است از دهستان عربخالۀ بخش شوسف شهرستان بیرجند واقع در 60هزارگزی شمال باختری شوسف و 4هزارگزی جنوب خاوری هشتوکان. هوای آن معتدل و دارای 41 تن سکنه است. آب آن از قنات و محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت و مالداری است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)