جدول جو
جدول جو

معنی لرگ

لرگ
از درختان جنگلی که در جنگل های شمال ایران می روید و به عنوان درخت زینتی هم کاشته می شود
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با لرگ

لرگ

لرگ
درختی از تیره گردو که دارای میوه ای کوچک است و در طرفین میوه دوباله خمیده قرار دارد. این درخت در اکثر جنگلهای شمال ایران میروید و در باغها و پارک ها بعنوان درخت زینتی نیز کشت میشود و در غالب جنگلهای نواحی معتدل و گرم فراوان است لرخ کوچی دله کوچی موتال متول مولول کهل سیاه کهل قرقره کوچ
فرهنگ لغت هوشیار

لرگ

لرگ
نام کرسی بخش در ’وار’ از ولایت ِ دراگینیان نزدیک آرژن به فرانسه. دارای 2707 تن سکنه
لغت نامه دهخدا

لرگ

لرگ
در تداول مردم فردوس به کاسۀ گلی بطور مطلق گویند ولی در گناباد خراسان لرگ به کاسۀگلی کثیفی که نزد سگ یا مرغ میگذارند اطلاق میشود
لغت نامه دهخدا

ارگ

ارگ
قلعه کوچکی که در میان قلعه بزرگ سازند، قلعه، حصار یک نوع ساز شبیه پیانو یک نوع ساز شبیه پیانو
فرهنگ لغت هوشیار

مرگ

مرگ
مردن، موت، کنایه از نیستی، فنا
مرگ موش: آرسنیک، شبه فلز جامد، بلوری، شکننده و قهوه ای تیره که دارای ترکیبات سمی و مهلک است و در صنعت به کار می رود
مرگ و میر: مرگامرگ
مرگ پای آگیش: مرگ که پاپیچ همه کس شود
مرگ
فرهنگ فارسی عمید