جدول جو
جدول جو

معنی لذ - جستجوی لغت در جدول جو

لذ
(لُذذ)
جمع واژۀ لذیذ. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
لذ
جمع لذیذ، هونیاک ها خوشمزه ها باده ها هونیاک خوشمزه، خواب
تصویری از لذ
تصویر لذ
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از لذت
تصویر لذت
ادراک خوشی، گوارایی، خوشی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لذع
تصویر لذع
با زبان و سخن زشت کسی را آزردن، سوختن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لذاذت
تصویر لذاذت
خوشمزه شدن، خوشمزگی، گوارایی، به شادی گذراندن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لذات
تصویر لذات
لذت ها، ادراک خوشی ها، گوارایی ها، خوشی ها، جمع واژۀ لذت
فرهنگ فارسی عمید
لذت بخش بنگرید به لذت بخش آنکه یا آنچه ایجاد لذت و خوشی کند، آنچه مزه خوش دهد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لذت فعلی
تصویر لذت فعلی
خوشی پویشی خوشی کنشی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لذت عقلی
تصویر لذت عقلی
سر خوشی خوشی دریافت خوشی اندیشه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لذت شهوی
تصویر لذت شهوی
خوشی ورنی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لذت شهوانی
تصویر لذت شهوانی
خوشی ورنی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لذت دادن
تصویر لذت دادن
مزه دادن ایجاد لذت و خوشی کردن، مزه خوش دادن
فرهنگ لغت هوشیار
لذت بخش بنگرید به لذت بخش آنکه یا آنچه ایجاد لذت و خوشی کند، آنچه مزه خوش دهد
فرهنگ لغت هوشیار
مزه داشتن دارای لذت و خوشی بودن: روی خوش و آواز خوش دارندهریک لذتی بنگر که لذت چون بود محبوب خوش آوازرا. (سعدی لغ)، مزه خوش داشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لذت گستری
تصویر لذت گستری
لذت بخشی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لذت خیالی
تصویر لذت خیالی
خوشی پنداری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لذت حسی
تصویر لذت حسی
خوشی سهشی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لذت پرست
تصویر لذت پرست
شادی پرست خوشگذران
فرهنگ لغت هوشیار
شادی گستر شادی آفرین خوشی گستر لذت بخش: مغز خود از مرتبه خوش برتر است برتر است از خوش که لذت گستر است. (مثنوی لغ)
فرهنگ لغت هوشیار
سوختن، رنجاندن، زخم زبان زدن، نیمداغ کردن شتر را سوزانیدن (آتش) احتراق، سوزش دادن زبان کسی را زبان گز شدن، کیفیتی است بسیار نافذ و لطیف که من حیث المجموع مانند الم و درد و احدی نماید. پس لذع همان کار کند که از فرط حرارت مقتضی نفوذ و لطف انجام گیرد پس لذع تابع در او احداث میشود لذاع و لاذع نامند مانند خردل که در مود ضماد استعمال گردد: سده و دیدان و استسقا و سل کسر و ذات الصدر و لذع و درد دل. (مثنوی. چا. خاور. ص 307) توضیح در مثنوی نیکلسون یافته نشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لذت وهمی
تصویر لذت وهمی
خوشی آرزو آرزوی خوش
فرهنگ لغت هوشیار
مزه یافتن، خوشی یافتن خوشی یافتن: جان تو هرگز نیابد لذت از دین نبی تا دلت پر سهو و مغزت پر خمار است از نبید. (ناصر خسرو. 94)، مزه خوش یافتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لذج
تصویر لذج
فرو خوردن آب، ستیهیدن پیش کسی درخواستن و سئوال
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لذعه
تصویر لذعه
یکبار سوختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لذلاذ
تصویر لذلاذ
تند رو، سبک در کار، گرگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لذم
تصویر لذم
به شگفت آوردن، بوسه دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لذمه
تصویر لذمه
خانه نشین، چسبیده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لذوم
تصویر لذوم
آزمند تشنه چیزی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لذوی
تصویر لذوی
خوردن بسیار، نوشیدن بسیار
فرهنگ لغت هوشیار
لذت در فارسی: هونیاکی مزه خوشی رو در روی درد لذت: بر سر خوان سخن لذت: بر سر خوان لذه ز من خواه که نیست در ابای سخن هیچ سیه کاسه دک. (سیف اسفرنگی. انجمن)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لذیذ
تصویر لذیذ
بامزه، خوش خوار، خوش طعم، گوارا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لذیذه
تصویر لذیذه
مونث لذیذ بنگرید به لذیذ مونث لذیذ جمع لذائذ (لذایذ)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لذت بردن
تصویر لذت بردن
مزه یافتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لذت
تصویر لذت
برخورداری
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از لذیذ
تصویر لذیذ
خوشمزه
فرهنگ واژه فارسی سره