جدول جو
جدول جو

معنی لدکا - جستجوی لغت در جدول جو

لدکا
قایق، قایق کوچک
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از لتکا
تصویر لتکا
(دخترانه)
باغ، باغچه
فرهنگ نامهای ایرانی
نوعی نوشابۀ حاوی الکل مخلوط با آب. مخترع آن روسی بوده. وی الکل را با آب مخلوط کرد و آن را در مخزنی که درست کرده بود چند بار از خاک زغال عبور داد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لکا
تصویر لکا
کفش، پوششی برای محافظت از پا، پایزار، پاپوش، پایدان، لخا، پاافزار، پااوزار
تیماج، پوست دباغی شدۀ بز، ساختیان، پرنداخ، پرانداخ، گوزگانی، اپرنداخ، پرندخ، کوزکانی، سختیان
لاک
رنگ سرخ
گل سرخ، گلی معطر با گلبرگ های سرخ و ساقه های ضخیم و برگ های بیضی که انواع مختلف دارد، رز، آتشی، گل سوری، ورد، چچک، گل آتشی، سوری، بوی رنگ، برای مثال در کنارش نه آن زمان کاکا / تا شود سرخ چهره اش چو لکا (سنائی۱ - ۱۴۸)
فرهنگ فارسی عمید
(وُ)
قسمی نوشابۀ الکلی که از حبوبات گیرند و درروسیه متداول است. عروق روس. توضیح: ودکا نوشابۀ تند الکلی و مخلوطی است تصفیه شده از الکل اتیلیک و آب. برای تهیۀ ودکا مخلوط الکل و آب را از زغال عبور دهند و سپس تصفیه کنند آنگاه شیرۀ گیاهان یا دانه هایا ریشه ها و ادویه را بدان اضافه نمایند. انواع دیگر ودکا را از تقطیر مایعات شیرین مانند شیرۀ انگور، آلبالو و غیره به دست آورند. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
(لِ)
زن تیندار و معشوقۀ ژوپیتر که خوش آمد وی را بشکل قوئی درآمد. او مادر کاستر و پلوکس و هلن و کلیتمنستر است
لغت نامه دهخدا
(دِ)
دهی از دهستان آلان بخش سردشت شهرستان مهاباد. آب آن از چشمه. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(دِ)
پیشوند یونانی به معنی ده (10) که در مقیاسات سلسلۀ متری به معنی ده برابر است، مانند دکامتر= ده متر، دکالیتر= ده لیتر. (از دائره المعارف فارسی).
- دکاگرم، ده گرم.
- دکالیتر، ده لیتر.
- دکامتر، ده متر
لغت نامه دهخدا
(لِ)
نام پرده ای از کرژ (در برلین) ، نام پرده ای از تینتر (در فلورانس)
لغت نامه دهخدا
(لِ)
نوعی از نواعم. قسمی از نرم تنان
لغت نامه دهخدا
(لَ)
رنگ لاک و آن رنگی باشد سرخ که در هندوستان سازند و با ثفل آن کارد و شمشیر را در دسته محکم کنند. (برهان). لاک. (حاشیۀ لغت نامۀ اسدی نخجوانی). لک:
نار چون در حقۀ زرین نگینهای عقیق
سیب چون بر مهرۀ سیمین نشانهای لکا.
قطران.
صاحب انجمن آرا گوید:
در مخزن الادویه گفته که آن صمغ نباتی است که در هند و بنگاله از سرشاخهای کنار و بعض اشجار برمی آید و منعقد میگردد و سرخ رنگ شبیه به توت سرخ است و حب های آن به قدر نارنج و لیمو میشود. این را لاک خام میگویند و آنچه از درخت سدر که به پارسی کنار گویند به عمل آید از امثال دیگر بهتر است و از طبخ لک خام در آب و اخذ آب آن انواع رنگهای سرخ به عمل می آید و هر یک را به نامی و آنچه آب آن را در پنبه گرفته اقراص نازک ساخته خشک نمایند به فارسی کتا و به هندی التا و مهاور نیز گویند. ثفل لاک مطبوخ آب گرفته را ورقهای نازک سازند و آن را به هندی چپرا و به شیرازی دوس مینامند و بهترین آن سرخ صافی شفاف است که لوله کرده سر کاغذها بدان چسبانند. (انجمن آرا) ، زمین و ولایت و الکا. به لغت ژند و پاژند نیز به معنی بوم و زمین و ولایت باشد، دریچه. (برهان)
لخا. کفش. لالکا. پای افزار. لخه:
کبک چون طالب علم است و در این نیست شکی
ساخته پایکها را ز لکا موزگکی.
منوچهری.
حب علی ز رضوان بر سر نهدت تاج
از پایها برون کندت مالکی لکا.
ناصرخسرو.
، چرمی را گویند که آن را دباغت نکرده باشند و مسافران بر کف پای بندند وروند و آن را چاروق گویند، پوستی را گویند که به غایت نرم و پیراسته باشد. دارش، تیماج. سختیان، گل سرخ. (برهان) :
در کنارش نه آن زمان کاکا
تا شود سرخ چهره اش چو لکا.
سنایی
لغت نامه دهخدا
(لُ)
در پهلوی: اسوار، اوستایی: اسبارای، بمعنی برندۀ اسب، سوار. فارس. مقابل پیاده. (انجمن آرا).
لغت نامه دهخدا
به لهجۀ طبری، باغچه
لغت نامه دهخدا
پل، سیاح و باستان شناس فرانسوی، مولد روئن (1664-1737 میلادی)، عتیقه شناس دربار لوئی چهاردهم
لغت نامه دهخدا
(لَ لَ)
قسمی کفش. لالکا: چاچله، نام للکای دیلمان است. (حاشیۀ فرهنگ اسدی نخجوانی)
لغت نامه دهخدا
(لِ)
ناحیتی است خرد به دیلمان از دیلم خاصه. (حدودالعالم)
لغت نامه دهخدا
(رَ)
بلغت زند، راست و درست، ضد کج و دروغ. (از آنندراج) (از برهان) (ناظم الاطباء). هزوارش است برای کلمه راست. (از حاشیۀ برهان قاطع چ معین)
لغت نامه دهخدا
درچفسیدن. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
روسی ملاب قسمی نوشابه الکلی که از حبوبات گیرند و در روسیه متداول است عرق روسی. توضیح ودکا نوشابه تند الکلی و مخلوطی است تصفیه شده ازالکل اتیلیک و آب. برای تهیه ودکا مخلوط الکل و آب را از زغال عبور دهند و سپس تصفیه کنند آنگاه شیره گیاهان یا دانه های یا ریشه ها و ادویه را بدان اضافه نمایند. انواع دیگر ودکاراازتقطیرمایعات شیرین مانند شیره انگور آلبالو وغیره بدست آورند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لنکا
تصویر لنکا
روسی کرجی بلم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لدک
تصویر لدک
در چفسیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لکا
تصویر لکا
ولایت ناحیه سرزمین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از للکا
تصویر للکا
قسمی کفش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لتکا
تصویر لتکا
کرجی قایق بلم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ودکا
تصویر ودکا
((وُ))
نوعی نوشابه الکلی بی رنگ قوی، عرق روسی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از لتکا
تصویر لتکا
((لُ))
کرجی، قایق، بلم
فرهنگ فارسی معین
تصویری از لکا
تصویر لکا
((لَ))
کفش، پای افزار، چارق، رنگ سرخ
فرهنگ فارسی معین
بالش
فرهنگ گویش مازندرانی
قایق پارویی، قایق چوبی کوچک، باغچه پیرامون خانه
فرهنگ گویش مازندرانی
حفره
فرهنگ گویش مازندرانی
باغ، باغچه، کرت های باغچه
فرهنگ گویش مازندرانی