- لدنی
- آنچه کسی را بدون سعی او و کوشش غیر حاصل شود، علم لدنی، علم که بنده را افتد بی واسطه و تنها بالهام خدایتعالی باشد
معنی لدنی - جستجوی لغت در جدول جو
- لدنی ((لَ دُ نُِ ی))
- فطری، ذاتی
- لدنی
- جبلی، فطری
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
لدنیت در فارسی: خود آموختگی
عالم لدنیت. عالم الوهیت جهان لدنی: ... و اگر چ بهره من از عالم لدنیت علمی زیادت نیامدست... اما از علم آن قدر تخصیص یافته ام که از سوال و جواب او در نمانم
نزدیک تر، زبون تر، پست تر فرومایه تر نزدیکتر اقرب قریب تر مقابل اقصی، زبون تر پست تر فرومایه تر ارذل خسیس تر کمتر کمترین فروتر پایین تر اسفل مقابل اعلی. مونث: دنیا، جمع ادانی. یا عذاب ادنی. عذاب این جهانی. یا علم ادنی. علم طبیعی. یا فلسفه ادنی. فلسفه طبیعی فلسفه اسفل مقابل مابعد الطبیعه
امکان پذیر، قابل انجام، مقدور، ممکن، میسر
تنی
فرودش پستیدن، نزدیک شدن -1 نزدیک آمدن، پایین آمدن پست شدن، نزدیکی، پستی، جمع تدنیات. پست شدن
میسور، عملی، ممکن، مقدور، آنچه تواند بود
اندک اندک نزدیک شدن، پایین آمدن، پست شدن
مربوط به لبن، شیری مثلاً فرآورده های لبنی
درختی که شیره ای مانند عسل از آن تراوش کند
مربوط به جامعۀ متمدن، مربوط به تمدن، مربوط به مدینه، شهری در عربستان، از مردم مدینه، مقابل مکی، ویژگی سوره هایی از قران که در مدینه نازل شده
پایین تر، برای مثال ندارد خویشتن را در مضیقی / ز نااهلی اگر ادنی نشیند (ابن یمین - ۳۷۳) کمترین، پایین ترین، ضعیف تر، پست تر، زبون تر، افتاده تر
منسوب به عدن، نوعی پارچه که در نیشابور بافته می شده. منسوب به عدن، نوعی پارچه که در نیشابور بافته می شده
درخت بناست (کندر) لبنی در فارسی: شیری جیوی منسوب به لبن شیری. کندر. توضیح در برهان لبنی بر وزن مدنی آمده و صحیح نیست
نیاز
لغزندگی، ملاست
منسوب به لندن: از مردم لندن، ساخته لندن
شهری، قراری
Bodily, Somatic, Somatically
Civil, Civilized, Civically
civilmente, civil, civilizado
телесный , соматический , соматически
körperlich, somatisch
zivil, zivilisiert
cywilnie, cywilny, cywilizowany
тілесний , соматичний , соматично
граждански , гражданский , цивилизованный
cielesny, somatyczny, somatycznie