جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با لدنی

لدنی

لدنی
آنچه کسی را بدون سعی او و کوشش غیر حاصل شود، علم لدنی، علم که بنده را افتد بی واسطه و تنها بالهام خدایتعالی باشد
فرهنگ لغت هوشیار

لدنی

لدنی
منسوب به لدُن. فطری. جبلی. آنچه کسی را بدون سعی او و کوشش غیر، محض بفضل خویش از نزد خود حق تعالی عطا فرموده باشد یا بدون تعلیم غیر از نزد طبیعت ذهن او باشد و این منسوب است به لدن که به معنی نزد است. (غیاث) (آنندراج).
- علم لدنی، علم که بنده را افتد بی واسطه ای و تنها به الهام خدای تعالی باشد:
دل گفت مرا علم لدنی هوس است
تعلیمم کن اگر ترا دسترس است.
خیام.
وخضر که موسی را علم لدنی خواست آموخت امام بود. (جهانگشای جوینی). وقوف عددی اول مرتبۀ علم لدنی است. (انیس الطالبین ص 63)
لغت نامه دهخدا

ادنی

ادنی
نزدیک تر، زبون تر، پست تر فرومایه تر نزدیکتر اقرب قریب تر مقابل اقصی، زبون تر پست تر فرومایه تر ارذل خسیس تر کمتر کمترین فروتر پایین تر اسفل مقابل اعلی. مونث: دنیا، جمع ادانی. یا عذاب ادنی. عذاب این جهانی. یا علم ادنی. علم طبیعی. یا فلسفه ادنی. فلسفه طبیعی فلسفه اسفل مقابل مابعد الطبیعه
فرهنگ لغت هوشیار

تدنی

تدنی
فرودش پستیدن، نزدیک شدن -1 نزدیک آمدن، پایین آمدن پست شدن، نزدیکی، پستی، جمع تدنیات. پست شدن
فرهنگ لغت هوشیار