جدول جو
جدول جو

معنی لد - جستجوی لغت در جدول جو

لد
لدود، دشمن سخت
تصویری از لد
تصویر لد
فرهنگ فارسی عمید
لد
(لِ)
دهی است به فلسطین. گویند که عیسی علیه السلام دجال را بر در آن ده خواهد کشت. (منتهی الارب). شهری به فلسطین بناکردۀ سلیمان بن عبدالملک. (نخبهالدهر دمشقی ص 201)
لغت نامه دهخدا
لد
(لُدد)
جمع واژۀ الدّ. مردم سخت خصومت که به حق میل نکنند. (منتهی الارب) :
علم چون در نور حق فرغرده شد
پس ز علمت نور یابد قوم لد.
مولوی.
جملگی آوازها بگرفته شد
رحم آمد بر سر آن قوم لد.
مولوی.
تو که کلی خاضع امر ویی
من که جزوم، ظالم و لدّ و غوی.
مولوی.
گفت ادب این بود که خود دیده شد
آن دگر را خود همی دانی تو لد.
مولوی.
هر که شاگردیش کرد استادشد
تو سپس تر رفته ای ای گول لد.
مولوی.
گویدش گیرم که آن خفاش لد
علتی دارد ترا باری چه شد.
مولوی
لغت نامه دهخدا
لد
(لَدد)
جوال. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
لد
(زُ نَ)
لدود. دارو در کرانۀ دهن کسی ریختن. (منتهی الارب). دارو به یک سوی دهن فروگذاشتن. (تاج المصادر) ، خصومت کردن با کسی. (منتهی الارب). جدال و خصومت کردن. (منتخب اللغات) ، بر خصم غلبه کردن در جدال. (تاج المصادر) ، بازداشتن کسی را، بند کردن کسی را. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
لد
جوال
تصویری از لد
تصویر لد
فرهنگ لغت هوشیار
لد
هم زن پره دار
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از لدن
تصویر لدن
نزد، پیش، پیش کسی، در کنار یا برابر کسی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لدغ
تصویر لدغ
گزیدن، گزیدن با نیش، نیش زدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لدی الورود
تصویر لدی الورود
همین که آمد، همین که رسید، گاه ورود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لدی الاقتضا
تصویر لدی الاقتضا
هنگام اقتضا، موقع مناسب، موقع مقتضی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لدی الاختلاف
تصویر لدی الاختلاف
گاه ناسازی گاه درگیری هنگانم بروز اختلاف
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لدی الحاجه
تصویر لدی الحاجه
هنگام نیاز گاه حاجت هنگام میاز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لدی الامکان
تصویر لدی الامکان
هر گاه بتوان هنگام امکان هر گاه بتوان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لدی الاقتضا
تصویر لدی الاقتضا
هر گاه که شاید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لدی الاحتیاج
تصویر لدی الاحتیاج
گاه نیاز هنگام احتیاج وقت نیاز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لدی
تصویر لدی
نزد: وابسته به زمان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لدونه
تصویر لدونه
نرم گردیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لدود
تصویر لدود
دارو که در کرانه های دهان ریزند، دشمن سر سخت، درد گلو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لدی الحصول
تصویر لدی الحصول
همین که فراهم آمد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لدو
تصویر لدو
مدفوع اسب و خر، پهن (افغانی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لدی الحصور
تصویر لدی الحصور
هنگام حصول همینکه حاصل آمد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لدی الوصل
تصویر لدی الوصل
به گاه دریافت پس از دریافت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لدی الحضور
تصویر لدی الحضور
همین که آمد هنگام حضور همینکه حاضر آمد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لدی الضروره
تصویر لدی الضروره
هر گاه که باید بگاه حاجت گاه نیاز بوقت نیازمندی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لدی الفرصه
تصویر لدی الفرصه
به گاه دیل هنگام یارا هنگام فرصت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لدی الورد
تصویر لدی الورد
همین که رسید تا رسید
فرهنگ لغت هوشیار
گاه ورود بمحض ورود همین که رسید: لدی الورد بکشتیهای روسی که دور از انزلی لنگر انداخته بودند به جهت تعیین جای همراهان و بارها رفتند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لدی الوصول
تصویر لدی الوصول
بمحض دریافت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لدیدن
تصویر لدیدن
دو کناره دو سوی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لدیده
تصویر لدیده
مرغزار شکوفا باغ پر گل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لدیس
تصویر لدیس
فربه آگنده گوشت لمتر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لدیغ
تصویر لدیغ
مار گزیده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لدیم
تصویر لدیم
کراده کجینه جامه کهنه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لدنیه
تصویر لدنیه
لدنیت در فارسی: خود آموختگی
فرهنگ لغت هوشیار