رونق دادن، شب زنده داری کردن، شب را به عبادت گذراندن، در تشیع، هر یک از شب های نوزدهم، بیست و یکم و بیست و سوم ماه رمضان که در آن شب زنده داری و عبادت می کنند، شب قدر، در علم شیمی ترکیب شدن جسم با هیدروژن، در کشاورزی آباد کردن زمین کشاورزی، کنایه از بهبود بخشیدن حال یا وضع کسی یا چیزی، زنده کردن
رونق دادن، شب زنده داری کردن، شب را به عبادت گذراندن، در تشیع، هر یک از شب های نوزدهم، بیست و یکم و بیست و سوم ماه رمضان که در آن شب زنده داری و عبادت می کنند، شب قدر، در علم شیمی ترکیب شدن جسم با هیدروژن، در کشاورزی آباد کردن زمین کشاورزی، کنایه از بهبود بخشیدن حال یا وضع کسی یا چیزی، زنده کردن
مرکّب از: لا + یزال، جاوید. پایدار. دائم. ابدی. سرمدی. بی زوال: بنده چون خداوند خود نباشد نه چیز زوالی چو لایزالی. ناصرخسرو. ولیکن ز خر بارش افتاد و ماند گرانبار بر پشت تو لایزال. ناصرخسرو. آنکه پس از این همیشه باشد. صاحب غیاث اللغات گوید: در صفت حق تعالی واقع شود. بجهت اظهار کمال بی زوال او یعنی الحال بی زوال است و در استقبال هم بی زوال خواهد ماند. (غیاث) : نیست پنهان آفتاب لایزال ذره ای تو خویش را اقرار کن. عطار. ناگزیر جملگان حی ّ قدیر لایزال و لم یزل فرد بصیر. مولوی. همه تخت و ملکی پذیرد زوال بجز ملک فرمانده لایزال. سعدی. چون موسی برلم یزل و لایزال حکمی کرد که او را استحقاق نبود داغ حرمان بر جبین خیال او نهادند. (مجالس سعدی)
مُرَکَّب اَز: لا + یزال، جاوید. پایدار. دائم. ابدی. سرمدی. بی زوال: بنده چون خداوند خود نباشد نه چیز زوالی چو لایزالی. ناصرخسرو. ولیکن ز خر بارش افتاد و ماند گرانبار بر پشت تو لایزال. ناصرخسرو. آنکه پس از این همیشه باشد. صاحب غیاث اللغات گوید: در صفت حق تعالی واقع شود. بجهت اظهار کمال بی زوال او یعنی الحال بی زوال است و در استقبال هم بی زوال خواهد ماند. (غیاث) : نیست پنهان آفتاب لایزال ذره ای تو خویش را اقرار کن. عطار. ناگزیر جملگان حی ّ قدیر لایزال و لم یزل فرد بصیر. مولوی. همه تخت و ملکی پذیرد زوال بجز ملک فرمانده لایزال. سعدی. چون موسی برلم یزل و لایزال حکمی کرد که او را استحقاق نبود داغ حرمان بر جبین خیال او نهادند. (مجالس سعدی)
نام دهی جزء بخش شمیران شهرستان تهران واقع در شش هزارگزی جنوب خاوری تجریش و دوهزارگزی خاوری سلطنت آباد. دامنه و سردسیر. دارای 508 تن سکنه. آب آن از قنات و رود خانه دارآباد. محصول آنجا غلات، بنشن و صیفی. شغل اهالی زراعت است و یک عده از سکنه در مهمات سازی کار می کنند. ساختمانی از عهد قاجاریه دارد. مزرعه حسین آباد جزء این ده است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1)
نام دهی جزء بخش شمیران شهرستان تهران واقع در شش هزارگزی جنوب خاوری تجریش و دوهزارگزی خاوری سلطنت آباد. دامنه و سردسیر. دارای 508 تن سکنه. آب آن از قنات و رود خانه دارآباد. محصول آنجا غلات، بنشن و صیفی. شغل اهالی زراعت است و یک عده از سکنه در مهمات سازی کار می کنند. ساختمانی از عهد قاجاریه دارد. مزرعه حسین آباد جزء این ده است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1)
سرین اسب و طرف آن. (منتهی الارب). طرف و جانب ورک اسب. و گویند آن مابین بیخ دم اسب و سرین آن است، و آن را عزیزی به قصر نیز خوانند. و تثنیۀ آن در مد عزیزاوان و در قصر عزیزیان شود. (از اقرب الموارد)
سرین اسب و طرف آن. (منتهی الارب). طرف و جانب وَرِک اسب. و گویند آن مابین بیخ دم اسب و سرین آن است، و آن را عزیزی به قصر نیز خوانند. و تثنیۀ آن در مد عزیزاوان و در قصر عزیزیان شود. (از اقرب الموارد)
موضعی است به نعمان الاراک. میان طائف و مکه گویند نام آن الهیماء است به مناسبت نام مردی موسوم به الهیماء که بدانجا کشته شد. (از معجم البلدان) ، یوم اللهیماء، جنگی میان عمرو بن الحرث بن تمیم بن سعد بن هذیل و عمرو بن عدی بن الدئل بن بکر بن عبدمناه. رجوع به عقد الفرید ج 6 صص 95-97 شود
موضعی است به نعمان الاراک. میان طائف و مکه گویند نام آن الهیماء است به مناسبت نام مردی موسوم به الهیماء که بدانجا کشته شد. (از معجم البلدان) ، یوم اللهیماء، جنگی میان عمرو بن الحرث بن تمیم بن سعد بن هذیل و عمرو بن عدی بن الدُئل بن بکر بن عبدمناه. رجوع به عقد الفرید ج 6 صص 95-97 شود
زنده شدن، نو جان شدن، جان گرفتن، جمع حی، زندگان، قبیله ها خاندانها. زنده کردن زنده گردانیدن، آباد کردن زمین زراعت کردن اراضی موات، شب را بعبادت گذرانیدن، زندگی زندگی از نو. یا شبهای احیاء. شبهای نوزدهم و بیست و یکم و بیست و سوم ماه رمضان (نزد شیعه)
زنده شدن، نو جان شدن، جان گرفتن، جمع حی، زندگان، قبیله ها خاندانها. زنده کردن زنده گردانیدن، آباد کردن زمین زراعت کردن اراضی موات، شب را بعبادت گذرانیدن، زندگی زندگی از نو. یا شبهای احیاء. شبهای نوزدهم و بیست و یکم و بیست و سوم ماه رمضان (نزد شیعه)
دایم ابدی سرمدی پایدار: همه تخت وملکی پذیرد زوال بجز ملک فرمانده لایزال. (سعدی. کلیات. چا. معرفت 183)، یکی از صفات خدای تعالی: ناکریز جملگان حی قدیر لایزال ولم زیزل فرد بصیر. (مولوی)، دایما پیوسته: ولیکن زخر بارش افتاد و ماند گرانبار بر پشت تو لایزال. (ناصرخسرو) یا لایزالی. سرمدی ابدی، الهی: می ده که گر چه نامه سیاه عالم نومید کی توان بود از لطف لایزالی ک (حافظ) یا کوس لایزالی کوفتن، حاضر شدن در صف محشر و کوچیدن از عالم خاک بجهان باقی: چو فردا پیش آن ایوان عالی فروکوبند کوس لایزالی... (اسرارنامه) جاوید، پایدار، دائم، ابدی
دایم ابدی سرمدی پایدار: همه تخت وملکی پذیرد زوال بجز ملک فرمانده لایزال. (سعدی. کلیات. چا. معرفت 183)، یکی از صفات خدای تعالی: ناکریز جملگان حی قدیر لایزال ولم زیزل فرد بصیر. (مولوی)، دایما پیوسته: ولیکن زخر بارش افتاد و ماند گرانبار بر پشت تو لایزال. (ناصرخسرو) یا لایزالی. سرمدی ابدی، الهی: می ده که گر چه نامه سیاه عالم نومید کی توان بود از لطف لایزالی ک (حافظ) یا کوس لایزالی کوفتن، حاضر شدن در صف محشر و کوچیدن از عالم خاک بجهان باقی: چو فردا پیش آن ایوان عالی فروکوبند کوس لایزالی... (اسرارنامه) جاوید، پایدار، دائم، ابدی