- لحیانی
- مرد ریش دراز
معنی لحیانی - جستجوی لغت در جدول جو
- لحیانی ((لِ))
- مرد ریش دراز
- لحیانی
- مرد ریش دراز
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
لحمانی در فارسی: گوشتی گوشتین لمتر منسوب به لحم گوشتین گوشتی: گرده جسمی لحمانی است
آب کم، لور کند (لور سیل) آبکند، دراز ریش آب کم، گودالی که سیل کنده باشد، شکلی از 16 شکل رمل باین صورت
زیرین
جانوری، ددوش
جنینی
زیست شناس
گهگاه اتفاقا گاهگاه، هیچ هرگز
آشفتگی وانقلاب
گاهگاه، شاید، اگر
نهایی انتهایی آخرین: (حجت بنصیحت مسلمانی گفتت سخنی درست و پایانی) (ناصر خسرو)
مینوی خدایی منسوب به رحمان خدایی ربانی
ناز بویا گونه ای باده سبز و تنک، آمیزه تنباکو و بویه ها منسوب به ریحان، شراب صاف شده باده مصفی، یکی از اقسام خطوط اسلامی
آباده: رودر روی زیر سرا (عرصه) هوایی رودر روی زمینی آنچه مربوط به (اعیان) باشد، آنچه مربوط به بنا و ساختمان باشد مقابل ارض. یا برادر اعیانی. برادری که در پدر و مادر با شخص شریک باشد
حلوا فروش
کاتورگی سترتکی
جانوری
زیرین و زیری
شایستگی سزاواری لیاقت
سرخرگی منسوب به شریان
گهگاه، اتفاقاً، احتمالاً
ویژگی اوضاع و احوال آشفته در هر چیزی
مربوط به حیوان مانند حیوان، حیوان بودن
در خوشنویسی، از خطوط اسلامی شبیه نسخ، اختراع ابن بواب
چاپلوسی، هرزه گویی، بی ایمانی، لاف و گزاف، دروغ، چاپلوس، لاف زننده،
سرکش نافرمان
برهنگی لوتی
منسوب به قحطان بی عامر
گریان بودن: زگریانی که هستم مرغ و ماهی همی گریند بر من همچو من زار. (فرخی)
لاف و گزاف گفتن: والله که مبارکم درین خدمت دانی تو که نیست لاف و لامانی. (کمال اسماعیل لغ) لام آوردن، حیله کردن تزویر کردن: خلق خوشبوی تو با شاه ریا حین می گفت کای گل تازه قبا باز چه لام آوردیک (شمس طبسی لغ)