جدول جو
جدول جو

معنی لحت - جستجوی لغت در جدول جو

لحت
(لَ)
بردٌ بحت ٌ لحت، سردی خالص و کامل. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
لحت
(زَ حَ فَ)
به چوب دستی زدن کسی را، خراشیدن و برکندن پوست عصا را. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
لحت
لخت کردن همه چیز را گرفتن، زدن با دستواره لت، یکرو راستگو: مرد
تصویری از لحت
تصویر لحت
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بحت
تصویر بحت
ساده، خالص، محض، صاف، بی درد، بی غش
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لیت
تصویر لیت
کلمه ای که در مقام تمنا و آرزوی چیزی می گویند، کاش، کاشکی
لیت و لعّل: کاشکی و شاید، بوک و مگر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لفت
تصویر لفت
لفت دادن، کنایه از کاری را بیهوده طول و تفصیل دادن
شلغم، ریشۀ قهوه ای یا سفید رنگ گیاهی یکساله به همین نام که مصرف دارویی و خوراکی دارد، بوشاد، سلجم، شلجم، شلم
لفت و لیس: کنایه از کاسه لیسی و ریزه خواری از مال کسی، دله دزدی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لخت
تصویر لخت
جزء، حصه، تکه و پاره ای از چیزی
بی حال، بی حس
گرز، از آلات جنگ که در قدیم به کار می رفته و از چوب و آهن ساخته می شده و سر آن بیضی شکل یا گلوله مانند بوده و آن را بر سر دشمن می زدند، کوپال، گرزه، دبوس، چماق، سرپاش، سرکوبه، عمود، مقمعه
لخت لخت: پاره پاره، تکه تکه، برای مثال تا برآید لخت لخت از کوه میغ ماغگون / آسمان آبگون از رنگ او گردد خلنگ (منوچهری - ۶۳) کم کم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از صحت
تصویر صحت
تندرست بودن، تندرستی، سلامتی، راستی و درستی
صحت و سقم: کنایه از درستی و نادرستی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لات
تصویر لات
آدم فقیر و بی چیز، بی سر و پا، ولگرد
لات و لوت: لات
لات و پات: بسیار فقیر و بی چیز، بی سر و پا، ولگرد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لحم
تصویر لحم
قسمتی از بافت بدن که در مهره داران روی استخوان ها و زیر پوست قرار دارد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لحظ
تصویر لحظ
از گوشۀ چشم به چیزی نگریستن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لذت
تصویر لذت
ادراک خوشی، گوارایی، خوشی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لحن
تصویر لحن
آواز خوش، جمع لحون، فحوای کلام، در موسیقی آهنگ کلام
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لخت
تصویر لخت
برهنه، عریان، ورت، رت، لاج، پتی، لچ، عور، تهک، اوروت، غوشت، عاری، متجرّد، معرّیٰ
لخت کردن: لباس های کسی را از تنش درآوردن، برهنه کردن، کنایه از غارت کردن اموال کسی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لغت
تصویر لغت
واژه، کلمه، زبان و کلام هر قوم که به آن تکلم کنند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لوت
تصویر لوت
غذا، طعام، طعمه، خورش، خوردنی، برای مثال لوت خوردند و سماع آغاز کرد / خانقه تا سقف شد پر دود و گرد (مولوی - ۲۱۴)
برهنه، لخت، عریان، ورت، رت، پتی، عاری، اوروت، لاج، غوشت، معرّیٰ، متجرّد، عور، لچ، تهک
امرد
لوت و پوت: انواع خوردنی ها و طعام ها
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لحد
تصویر لحد
گور، سنگی که بالای سر مرده بر روی گور نصب کنند
فرهنگ فارسی عمید
الخور فسقفوس جرجس، ابن یوسف بن رافائیل شلحت سریانی حلبی. صاحب مجلۀ الورقا و متولد حلب بسال 1856م. او راست: 1- کتاب النجوی در صنعت و علم و دین به نظم چ بیروت 1903م.
2- النخبه من امثال فتلون. چ حلب 1900م. (از معجم المطبوعات مصر)
یوسف بک. صاحب مجلۀ الاجیال. او راست: آراء ممزقه و طرائف متفرقه چ بیروت 1880م. (از معجم المطبوعات مصر)
لغت نامه دهخدا
تصویری از لات
تصویر لات
نیست آنکه هیچ ندارد، سخت بی چیز، مردی سخت رذل، فقیر وبی چیز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لبت
تصویر لبت
پیچیدن دست کسی را، زدن بر سینه و تهیگاه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لخت
تصویر لخت
برهنه و عریان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لحی
تصویر لحی
آواره، گونه، جمع لحیه، : ریش ها جمع لحیه ریشها محاسنها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لحو
تصویر لحو
دشنام دادن، پوست کندن از درخت، زشت گرانیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لحن
تصویر لحن
آواز خوش و موزون، آهنگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صحت
تصویر صحت
تندرست شدن، سلامت، برخاستن از بیماری، بی عیبی، بی آهوئی
فرهنگ لغت هوشیار
کهنه جامه، برده شده دارایی، سجن سرمای سخت از بیخ کندن برکندن، ناروا کرد، بر گرفتن گوشت از استخوان ناروا پلید، پیشه ننگین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تحت
تصویر تحت
زیر، پائین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حلت
تصویر حلت
ستردن موی سر تراشیدن، پرداخت وام، تازیانه زدن، ریخ زدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بحت
تصویر بحت
بی غل وغش، بی درد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لحم
تصویر لحم
گوشت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صحت
تصویر صحت
درستی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از لغت
تصویر لغت
واژه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از لحن
تصویر لحن
آهنگ، نوا
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از لذت
تصویر لذت
برخورداری
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تحت
تصویر تحت
زیر
فرهنگ واژه فارسی سره