معنی لحظ - فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با لحظ
لحظ
- لحظ
- گوش نگری زیر نگاهی زیر چشمی در دیده نگریستن بگوشه چشم نگریستن چیزی را، چشم جمع
فرهنگ لغت هوشیار
لحظ
- لحظ
- بدنبال چشم نگریستن بسوی چیزی، وهو اشد التفاتاً من الشزر. (منتهی الارب). به گوشۀ چشم نگریستن. (تاج المصادر). لحظان. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا