جدول جو
جدول جو

معنی لثه - جستجوی لغت در جدول جو

لثه
گوشت بیخ دندان
تصویری از لثه
تصویر لثه
فرهنگ فارسی عمید
لثه
(لِ ثَ)
نوعی از درخت. (منتهی الارب) ، زیه. گوشت بن دندان. گرداگرد دندان. عمودالاسنان، فارسیه اراک. (بحرالجواهر). بن دندان. ج، لثات، لثی ً. (منتهی الارب).
- لثه نتنه، بن دندان بدبوی و گنده و فروهشته.
- لثه سابقه، بن دندان زشت. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
لثه
گوشت بن دندان
تصویری از لثه
تصویر لثه
فرهنگ لغت هوشیار
لثه
((لَ ثِ))
گوشت بن دندان
تصویری از لثه
تصویر لثه
فرهنگ فارسی معین
لثه
خواب لثه های خودتان: نفاق در فامیل
لثه هایتان ورم کرده: کارهای شما رو به بدی میروند
بچه ها لثه شان درد می کند: یک ملاقات غیر منتظره در پیش دارید
یک پزشک لثه های شما را درمان می کند: یک دوست خواهد مرد.
- کتاب سرزمین رویاها
فرهنگ جامع تعبیر خواب

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از لجه
تصویر لجه
میانۀ دریا، جماعت بسیار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لاه
تصویر لاه
لاس، نوعی ابریشم پست، ابریشم نخاله، کژ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لله
تصویر لله
برای خدا، برای رضای خدا، خدای را
لله الحمد: سپاس خدای را
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لثم
تصویر لثم
بوسه زدن بر دهان یا بر چهره
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لبه
تصویر لبه
لب مانند، کناره و لب چیزی
فرهنگ فارسی عمید
(دُ ثَ)
گروه. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(عُ ثَ)
قوت روزگذار. قوت لایموت. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). بخورنمیر، چیز کم. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
زدن بر بینی کسی، بوسه دادن، دهان بند نهادن، جمع لاثم، کوبندگان بوسه دهندگان دهان بندندگان (کتک: لثام) دهان بند ها روی بند ها با مشت بربینی زدن، دهان بند نهادن، بوسه دادن: روز مصاف را شب زفاف پندارند و زخم رماح را لثم ملاح شناسند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لثقه
تصویر لثقه
لثقه در فارسی تب گشی (گش بلغم)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لثق
تصویر لثق
تری نم، شبنم ژاله، لای خلاب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لثغ
تصویر لثغ
کند زبانی تک زبانی
فرهنگ لغت هوشیار
لثغه در فارسی: تک زبانی دهان گرفتن زبان و شکستگی آن بطوری که حرف سین را ثاء یآرا راغین گویند و مانند آن
فرهنگ لغت هوشیار
اندک اندک خوردن، لیسیدن ته دیگ را، نمناکی درخت شیرابه دادن شیرابه شیره گیاهی، شیر دوسان (لزج)، ژد (صمغ)، شبنم نمناک خیس تر انگم خور
فرهنگ لغت هوشیار
لذت در فارسی: هونیاکی مزه خوشی رو در روی درد لذت: بر سر خوان سخن لذت: بر سر خوان لذه ز من خواه که نیست در ابای سخن هیچ سیه کاسه دک. (سیف اسفرنگی. انجمن)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لله
تصویر لله
برای رضای خدا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لغه
تصویر لغه
لغت در فارسی یونانی تازی گشته واژه، سخن، فرهنگ، زبان
فرهنگ لغت هوشیار
کوش، خواست، سختی، روزگار، گرد آمده فراهم آمده، آوندها، یک دیدار یک بازدید، دلگذشت گروه از 3 تا 10 تن، همزاد همانند، سرور پیشوا، پیشوایی موی پیچه موی کوتاه تا زیر نرمه گوش، موی ژولیده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لثمه
تصویر لثمه
دهان بند بستگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لاه
تصویر لاه
نوعی ابریشم سرخ رنگ لاس
فرهنگ لغت هوشیار
مغاکی در فرانسوی} ابیسال {ژرف ترین جای دریا، سیم نکره، آیینه بانگ فریاد داد و فریاد میانه آب دریا عمیق ترین موضع دریا: کشتی هر که در این لجه خونخوارافتاد نشنیدیم که دیگر بکران میاید. (سعدی لغ)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لبه
تصویر لبه
طرف برنده کارد و امثال آن، دم، لب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لته
تصویر لته
کهنه، پینه، ژنده، پاره جامه، لجام، لنگه در
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لخه
تصویر لخه
شمغند زن بو گندو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شثه
تصویر شثه
مونث شث و کبت (زنبورعسل)، گوزدشتی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دثه
تصویر دثه
چایمان سبک سرما خوردگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جثه
تصویر جثه
بدن، تن، کالبد، تنه، قامت، پیکر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از علثه
تصویر علثه
خورش روز گذار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جثه
تصویر جثه
((جُ ثِّ))
بدن، تن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از لجه
تصویر لجه
((لُ جَّ))
میانه دریا
فرهنگ فارسی معین
تصویری از جثه
تصویر جثه
تنه
فرهنگ واژه فارسی سره