جدول جو
جدول جو

معنی لاوجه - جستجوی لغت در جدول جو

لاوجه
(وَ جَ)
نام شهری است. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از لاوه
تصویر لاوه
درخواست همراه با فروتنی، التماس، زاری، عذرخواهی، لابه، لاو
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اوجه
تصویر اوجه
اوجا، درختی جنگلی از نوع نارون با پوست سخت و شکاف دار و برگ های بیضوی نوک تیز، قره آغاج، لو، لی، قره غاج، گل پردار، ملج
فرهنگ فارسی عمید
(وَ / وِ)
لابه. چرب زبانی. لامانی. لابه گری. تملق. (برهان). چاپلوسی. (لغت نامۀ اسدی در کلمه لامانی). تبصبص: اما عاقلتر از او در جوال افتعال غماز و نمام شده اند و به محال و عشوه و لاوۀ ایشان مغرور گشته. (راحهالصدور راوندی). و عاقل ترین مردمان در جوال محال ایشان رود و به عشوه و لاوۀ ایشان مغرور گردد. (سندبادنامه ص 101) ، فریب و بازی دادن، سخن. (برهان) ، بازی چالیک و آن دو پارچه چوب است که اطفال بدان بازی کنند یکی بقدرسه وجب و دیگری بمقدار یک قبضه و هردو سر چوب کوتاه تیز میباشد. (برهان). بازی اطفال که به هندی گلی دندا گویند. (غیاث). لاو. قله. مقلی. قلی. غوک چوب. الک دولک. رجوع به الک دولک و رجوع به لاو شود، لاو. خاک سفید که با گلابۀ آن خانه ها را سفید کنند. رجوع به لاو در این معنی شود
لغت نامه دهخدا
(اَ جَهْ)
باقدرتر و باجاه تر. (ناظم الاطباء).
لغت نامه دهخدا
(لَ جَ)
معرب لالکا: وان لبس لالجه لم تکن الاّ مربدّیه. (معجم الادباء چ اروپا ج 1 ص 234)
لغت نامه دهخدا
(زِ / زَ)
درهم کردن خبر را و آمیختن، آشکار کردن خلاف آنچه در دل باشد. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(لَ جَ)
لجوج. ستیهنده (هاء برای مبالغه است). (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(سَ لَ)
ناتمام و خام گذاشتن کار را، نیم پخت ماندن بریان را. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(وَجْهْ)
ناشایست. ناروا. نامعقول. کار بیهوده و نامناسب. ناروا. نامشروع: و شما از حرص خوشی این حیات دنیا به ناوجه درمی آئید و بارهای گران بر خود می نهید. (کتاب المعارف)
لغت نامه دهخدا
(اَ جُهْ)
جمع واژۀ وجه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به وجه شود، (عامیانه) در تداول کودکان جراحت. ریش: دستم اوخ شده
لغت نامه دهخدا
تصویری از اوجه
تصویر اوجه
بزرگتر، با عظمت تر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لاوه
تصویر لاوه
چرب زبانی، چاپلوسی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لاعجه
تصویر لاعجه
مونث لاعج سوزان رنجناک مونث لاعج جمع لواعج
فرهنگ لغت هوشیار
بنگرید به ناوجوه نارواناشایست نامعقول. یابه ناوجه. بطریقی نامتناسب ناروا: وشماازحرص خوشی این حیات دنیابه ناوجه درمی آییدوبارهای گران بر خودمی نهید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لزوجه
تصویر لزوجه
لزوجت در فارسی: چسبندگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لاوه
تصویر لاوه
((وَ یا وِ))
تملق، چرب زبانی، چاپلوسی
فرهنگ فارسی معین
آن جا
فرهنگ گویش مازندرانی