- لامانی
- چاپلوسی، هرزه گویی، بی ایمانی، لاف و گزاف، دروغ، چاپلوس، لاف زننده،
معنی لامانی - جستجوی لغت در جدول جو
- لامانی
- لاف و گزاف گفتن: والله که مبارکم درین خدمت دانی تو که نیست لاف و لامانی. (کمال اسماعیل لغ) لام آوردن، حیله کردن تزویر کردن: خلق خوشبوی تو با شاه ریا حین می گفت کای گل تازه قبا باز چه لام آوردیک (شمس طبسی لغ)
- لامانی
- لاف و گزاف دروغ، چاپلوس، چاپلوسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
منسوب به سامان (خدات) از خاندان سامانیان
مربوط به سامانیان، از نوادگان سامان، برای مثال خلاف تو برکنده سامانیان را / ز بستان ها سرو و از کاخ ها در (فرخی - ۸۳)
لحمانی در فارسی: گوشتی گوشتین لمتر منسوب به لحم گوشتین گوشتی: گرده جسمی لحمانی است
از فرانسوی تو دل برو لوند چیز خوب و قشنگ و دوست داشتنی، شخص خوش جنس و بزرگوار
گرویی
گرو، رهن، امانتی
امنیّه ها، آرزوها، جمع واژۀ امنیّه
فریب، دروغ، لاف و گزاف، ریشخند، چست و چالاک
مالی یا چیزی که به کسی می سپارند تا از آن نگه داری کند، ودیعه
فریب، دروغ
قسمی مروارید است: مروارید اصفهبد حرج قطری و لازک و وردی و مفرس و لمانی که هر کس مثل آن ندیده بود
ایده آل
با مغز، اصیل، معنی دار
ابتهاج
سیستم، نظام
سماوی، فلکی، سپهری
لباسی که آب در آن نفوذ نکند و هنگام باریدن برف و باران آنرا بر تن می کنند
مینوی خدایی منسوب به رحمان خدایی ربانی
منسوب به ساسان از خانواده ساسان
ساماخچه
هر چیزی که به جسم منسوب شود
نسخه دوم از هر مکتوبی، نسخه دوم از سند و قبض و قباله و چک و هرچه مانند آنها باشد
غارتگر
ترکی تاراجگر غارتگر
پناه زینهار به دادم برس به فریادم برس زینهارخ پناه (کلمه ای که وقت نزول حوادث گویند) : (هرلحظه ها تفی بتو آواز میدهد کاین دامگه نه جای امانست الامان) (خاقانی) یاالامان گفتن، کلمه (الامان) را بر زبان راندن زینهار خواستن: بکمندی درم که ممکن نیست رستگاری بالامان گفتن، (سعدی) پناه، هنگام ترس و وحشت و تسلیم گفته میشود
زینهاری سپرده ای ایرمانی مال یا چیزی که بعنوان امانت بکسی سپارند ودیعه
منسوب به خاقان سلطانی
ازدواج زناشویی نکاح