کسی که زبانش می گیرد و نمی تواند درست حرف بزند، گنگ لعل، سرخ، رنگ سرخ، برای مثال دو لب چو نار کفیده دو برگ سوسن سرخ / دو رخ چو نار شکفته دو برگ لالۀ لال (عنصری - ۳۷۶)
کسی که زبانش می گیرد و نمی تواند درست حرف بزند، گُنگ لعل، سرخ، رنگ سرخ، برای مِثال دو لب چو نار کفیده دو برگ سوسن سرخ / دو رخ چو نار شکفته دو برگ لالۀ لال (عنصری - ۳۷۶)
زبان گرفته، (برهان)، بی زبان، مقابل گویا، که گفتن نتواند، که گفتن نداند، اخرس، گنگ، ابکم، بکیم، (منتهی الارب) : روزی به بدش هر که سخن گفت زبانش هر چند سخن گوی و فصیح است شود لال، فرخی، من جز که به مدح رسول و آلش از گفتن اشعار گنگ و لالم، ناصرخسرو، گاه سخن بر بیان سوار فصیحیم گاه محال و سفه پیاده و لالیم، ناصرخسرو، از آن پس کم فصاحت بنده گشته ست چگونه بنده باشم پیش لالی، ناصرخسرو، پسری داشت لال و نابینا پیش آورد که دعا کن، (قصص الانبیاء ص 190)، آن پیرزن می آمد و آن پسر لال و زن و کودکی بر دوش گرفته، (قصص الانبیاء ص 191)، بجنب قدر رفیعش مدار انجم پست به پیش رأی منیعش زبان حجت لال، انوری، گوش آن کس نوشد اسرارجلال که چو سوسن ده زبان افتاد لال، مولوی، ، رنگ سرخ، (برهان)، به معنی رنگ سرخ مشترک است میان فارسی و هندی، (غیاث) : دو لب چو نار کفیده دو رخ چو سوسن سرخ دو رخ چو نار شکفته دو لب چو لالۀ لال، عنصری، ، لعل، بلخش، بدخشی، نام جوهری است گرانمایه که رنگ آن سرخ باشد و بهترین اجناس آن از کوه بدخشان حاصل شود و معرب آن لعل است، (جهانگیری)، لعل و آن گوهری است گرانمایه که معدن آن در بدخشان است و به عربی لعل گویند و بعضی گویند لعل معرب لال است، (برهان)، صاحب آنندراج گوید، در رسالۀ خواص جواهر گفته لعل در روزگار قدیم نبوده وقتی به زلزله کوهی خراب شد و لعل پدیدار آمد و آن گوهر به هفت لون متغایر است و بهترین آنها رنگ رمانی است از این جهت لعل را لال گویند که سرخ است و همچنین لاله و لالکاکه در اصل لال لکا بوده یعنی سرخ سختیان و لالس نوعی از بافتۀ ابریشمی است سرخ رنگ مخفف لال لاس مرکب از لال مذکور و از لاس که نوعی است از ابریشم فروتر از انواع دیگر، (آنندراج)
زبان گرفته، (برهان)، بی زبان، مقابل گویا، که گفتن نتواند، که گفتن نداند، اَخرَس، گنگ، اَبکم، بکیم، (منتهی الارب) : روزی به بدش هر که سخن گفت زبانش هر چند سخن گوی و فصیح است شود لال، فرخی، من جز که به مدح رسول و آلش از گفتن اشعار گنگ و لالم، ناصرخسرو، گاه سخن بر بیان سوارِ فصیحیم گاه محال و سفه پیاده و لالیم، ناصرخسرو، از آن پس کم فصاحت بنده گشته ست چگونه بنده باشم پیش لالی، ناصرخسرو، پسری داشت لال و نابینا پیش آورد که دعا کن، (قصص الانبیاء ص 190)، آن پیرزن می آمد و آن پسر لال و زن و کودکی بر دوش گرفته، (قصص الانبیاء ص 191)، بجنب قدر رفیعش مدار انجم پست به پیش رأی منیعش زبان حجت لال، انوری، گوش آن کس نوشد اسرارجلال که چو سوسن ده زبان افتاد لال، مولوی، ، رنگ سرخ، (برهان)، به معنی رنگ سرخ مشترک است میان فارسی و هندی، (غیاث) : دو لب چو نار کفیده دو رخ چو سوسن سرخ دو رخ چو نار شکفته دو لب چو لالۀ لال، عنصری، ، لعل، بلخش، بدخشی، نام جوهری است گرانمایه که رنگ آن سرخ باشد و بهترین اجناس آن از کوه بدخشان حاصل شود و معرب آن لعل است، (جهانگیری)، لعل و آن گوهری است گرانمایه که معدن آن در بدخشان است و به عربی لعل گویند و بعضی گویند لعل معرب لال است، (برهان)، صاحب آنندراج گوید، در رسالۀ خواص جواهر گفته لعل در روزگار قدیم نبوده وقتی به زلزله کوهی خراب شد و لعل پدیدار آمد و آن گوهر به هفت لون متغایر است و بهترین آنها رنگ رمانی است از این جهت لعل را لال گویند که سرخ است و همچنین لاله و لالکاکه در اصل لال لکا بوده یعنی سرخ سختیان و لالس نوعی از بافتۀ ابریشمی است سرخ رنگ مخفف لال لاس مرکب از لال مذکور و از لاس که نوعی است از ابریشم فروتر از انواع دیگر، (آنندراج)
لال شدن در خواب، بر فساد دین شخص و بهتان زدن به دیگران دلالت دارد. خالد بن علی بن محد العنبری شما لال هستید: مشاجره سختی درخانواده در پیش دارید شما توانائی حرف زدن ندارید: از معامله و ماجرا بپرهیزید افراد خانواده لال هستند: یک نوزاد با نقص عضو بدنیا می آید. اشخاص دیگر لال هستند: نقشه هایتان را برای دیگران هرگز بازگو نکنید - کتاب سرزمین رویاها لال: (لال بودن) به دیگران اعتماد نکنید دیدن آدمهای لال: شما از یک راز آگاهی خواهید یافت - لوک اویتنهاو اگر خواب ببینید لال هستید، علامت آن است که نمی توانید با چرب زبانی دیگران را به آنچه می خواهید، ترغیب کنید. اگر فرد لالی چنین خوابی ببیند، علامت آن است که دوستانی بی وفا خواهد یافت.
لال شدن در خواب، بر فساد دین شخص و بهتان زدن به دیگران دلالت دارد. خالد بن علی بن محد العنبری شما لال هستید: مشاجره سختی درخانواده در پیش دارید شما توانائی حرف زدن ندارید: از معامله و ماجرا بپرهیزید افراد خانواده لال هستند: یک نوزاد با نقص عضو بدنیا می آید. اشخاص دیگر لال هستند: نقشه هایتان را برای دیگران هرگز بازگو نکنید - کتاب سرزمین رویاها لال: (لال بودن) به دیگران اعتماد نکنید دیدن آدمهای لال: شما از یک راز آگاهی خواهید یافت - لوک اویتنهاو اگر خواب ببینید لال هستید، علامت آن است که نمی توانید با چرب زبانی دیگران را به آنچه می خواهید، ترغیب کنید. اگر فرد لالی چنین خوابی ببیند، علامت آن است که دوستانی بی وفا خواهد یافت.
نوشگوار، پالوده همگ (صاف)، سپیده (آلبومین) آب صاف و گوارا، کرمی که در میان برف پدید آید و در اندرون او آب صافی است و کرم را اندک حیات و حرکت مذبوحی است. آب شیرین و خوشگوار، آب شیرین و صاف
نوشگوار، پالوده همگ (صاف)، سپیده (آلبومین) آب صاف و گوارا، کرمی که در میان برف پدید آید و در اندرون او آب صافی است و کرم را اندک حیات و حرکت مذبوحی است. آب شیرین و خوشگوار، آب شیرین و صاف
جمع شله، کلاف ها کلاف های نخ و گروه پراکنده آبشار نوعی دوختن که در آن دو طرف پارچه را بهم نهند و کوکهای خرد و ریز بر آن زنند بطوری که دو روی آن مشابه باشد
جمع شله، کلاف ها کلاف های نخ و گروه پراکنده آبشار نوعی دوختن که در آن دو طرف پارچه را بهم نهند و کوکهای خرد و ریز بر آن زنند بطوری که دو روی آن مشابه باشد
سرکه فروش سراد در میان، سوراخکن، دندان کاو، جمع خل، سرکه ها، جمع خلل، تباهی ها، جمع خله، خوی ها غوره خرما سرکه فروش. در میان، در ضمن، چوب باریکی که میان چیزی گذارند تباهی و فساد
سرکه فروش سراد در میان، سوراخکن، دندان کاو، جمع خل، سرکه ها، جمع خلل، تباهی ها، جمع خله، خوی ها غوره خرما سرکه فروش. در میان، در ضمن، چوب باریکی که میان چیزی گذارند تباهی و فساد
زند آور شایست (سد در) روا دوخگیا، تخت روان گشاینده کار گشای بسیار گشاینده (گره مشکل) یا حلال مشکلات. آنکه مشکلات مردم را رفع کند کسی که امور سخت را حل کند، خدای تعالی، پول. طیب، مباح، جایز
زند آور شایست (سد در) روا دوخگیا، تخت روان گشاینده کار گشای بسیار گشاینده (گره مشکل) یا حلال مشکلات. آنکه مشکلات مردم را رفع کند کسی که امور سخت را حل کند، خدای تعالی، پول. طیب، مباح، جایز
ناز کرشمه شکنه شیرین زبانی داسار میانجی جافکش (قواد) جاکش ناز کرشمه غمزه، (تصوف) اضطراب و غلقی که در جلوه محبوب از غایت شوق و عشق و ذوق بباطن سالک میرسد و هر چند در آن حال بمرتبت سکر و بیخودی نیست و لیکن اختیار خود ندارد و از کثرت اضطراب هر چه بر دل او در آن حال هیح شود بی اختیار بگوید 0 (شرح گلشن راز 561) میانجی بین بایع و مشتری کسی که با دریافت حق معینی واسطه ما بین خریدار و فروشنده میشود. واسطه بین فروشنده و خریدار
ناز کرشمه شکنه شیرین زبانی داسار میانجی جافکش (قواد) جاکش ناز کرشمه غمزه، (تصوف) اضطراب و غلقی که در جلوه محبوب از غایت شوق و عشق و ذوق بباطن سالک میرسد و هر چند در آن حال بمرتبت سکر و بیخودی نیست و لیکن اختیار خود ندارد و از کثرت اضطراب هر چه بر دل او در آن حال هیح شود بی اختیار بگوید 0 (شرح گلشن راز 561) میانجی بین بایع و مشتری کسی که با دریافت حق معینی واسطه ما بین خریدار و فروشنده میشود. واسطه بین فروشنده و خریدار