جدول جو
جدول جو

معنی لاقیدی - جستجوی لغت در جدول جو

لاقیدی
بی قیدی، بی بند و باری
تصویری از لاقیدی
تصویر لاقیدی
فرهنگ فارسی عمید
لاقیدی
(قَ / قِ)
بی قیدی. سهل انگاری. لاابالی گری
لغت نامه دهخدا
لاقیدی
بطالت، بی اعتنایی، بی خیالی، بی غمی، تن آسایی، لاابالیگری
متضاد: انضباط
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از لاییدن
تصویر لاییدن
نالیدن، زوزه کشیدن، برای مثال پنجه در صید برده ضیغم را / چه تفاوت کند که سگ لاید (سعدی - ۱۴۶)، هرزه گفتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لاقید
تصویر لاقید
بی قید، بی پروا، بی بند و بار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لانیدن
تصویر لانیدن
لاندن، افشاندن، تکانیدن، تکان دادن درخت که میوه های آن بریزد، گلاندن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لابیدن
تصویر لابیدن
لابه کردن، زاری کردن، فروتنی کردن، درخواست کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لافیدن
تصویر لافیدن
لاف زدن، دعوی بی اصل کردن، برای مثال با خرابات نشینان ز کرامات ملاف / هر سخن وقتی و هر نکته مکانی دارد (حافظ - ۲۵۸)، خودستایی کردن
فرهنگ فارسی عمید
(قَ)
مرکّب از: لا، نه + قید، بند، بی قید. سهل انگار. لاابالی. بی اعتنا
لغت نامه دهخدا
تصویری از لا قید
تصویر لا قید
بی بند و بار بی بند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لاهیجی
تصویر لاهیجی
منسوب به لاهیجان از مردم لاهیجان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لانیدن
تصویر لانیدن
جنبانیدن حرکت دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لانیده
تصویر لانیده
لانده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لاغیدن
تصویر لاغیدن
هزل و ظرافت کردن
فرهنگ لغت هوشیار
نالیدن، هرزه گویی کردن: ملامتم مکنید ار دراز می لایم بود که کشف شود حال بنده پیش شما. (مولوی لغ)، عوعو کردن (سگ) : سگ لاید و کاروان گذرد. (مثل)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لاییده
تصویر لاییده
نالیده، هرزه گویی کرده، عوعوکرده
فرهنگ لغت هوشیار
نالیدن، هرزه گویی کردن: ملامتم مکنید ار دراز می لایم بود که کشف شود حال بنده پیش شما. (مولوی لغ)، عوعو کردن (سگ) : سگ لاید و کاروان گذرد. (مثل)، نالیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تباه شدگی تخم مرغ، جنبانی چیزی نا استوار چون میخ و دندان بر جای خود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نامیدی
تصویر نامیدی
ناامیدواری، یاس، نومیدی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لاطینی
تصویر لاطینی
منسوب به لاتین: از قوم لاتین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لاتینی
تصویر لاتینی
منسوب به لاتین: از قوم لاتین
فرهنگ لغت هوشیار
خودستایی کردن: باخرابات نشینان ز کرامات ملاف هر سخن جایی و هر نکته مکانی دارد. (حافظ. 85)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لاپیلی
تصویر لاپیلی
فرانسوی سنگچه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لاسیدن
تصویر لاسیدن
لاس زدن ملاعبه کردن (با دختر یا زنی)
فرهنگ لغت هوشیار
تاراج کردن غارت کردن: ای پسر گر دل و دین راسفهالاش کنند توچو ایشان مکن و دین و دل خویش ملاش، (ناصر خسرو. 221) تباه کردن، تاراج و غارت کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بیقیدی
تصویر بیقیدی
لاابالیگری لاقیدی
فرهنگ لغت هوشیار
بی قید سهل انگار بی اعتنا. یا لاقیدی. بی قیدی سهل انگاری. بی پروا، بی بند و بار، بی بند و بار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لا قیدی
تصویر لا قیدی
بی بند و باری آسانگیری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لاقید
تصویر لاقید
((قَ یْ))
سهل انگار، بی اعتناء
فرهنگ فارسی معین
تصویری از لاغیدن
تصویر لاغیدن
((دَ))
شوخی کردن، مسخرگی کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از لاشیدن
تصویر لاشیدن
((دَ))
غارت کردن، تاراج کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از لابیدن
تصویر لابیدن
((دَ))
لابه کردن، زاری کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از لابیدن
تصویر لابیدن
خودستایی کردن، لاف و گزاف گفتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از لابیدن
تصویر لابیدن
التماس کردن
فرهنگ واژه فارسی سره
بی اعتنا، بی بندوبار، بی غم، بی قید، بی مبالات، تن آسا، غافل، لاابالی
متضاد: منضبط
فرهنگ واژه مترادف متضاد