جدول جو
جدول جو

معنی لاق - جستجوی لغت در جدول جو

لاق
شایسته سزاوار: لاق گیس تو لاق ریشت. توضیح بعضی آنرا صورتی از لاغ بمعنی تار گیسو گرفته اند
فرهنگ لغت هوشیار
لاق
شایسته، سزاوار
تصویری از لاق
تصویر لاق
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از لاقط
تصویر لاقط
خوشه چین، بنده آزاد شده
فرهنگ لغت هوشیار
آبستن شده، جفت گشن، باد بارور کننده آنچه نخل را بدان گشنی دهند، بادی که ابر پیداکند و درخت را بارور سازد، آبستن کننده، آبستن شده (ناقه و غیره) جمع لواقح
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لاقح
تصویر لاقح
((قِ))
آن چه نخل را بدان گشنی دهند، بادی که ابر پیدا کند و درخت را بارور سازد، آبستن کننده، آبستن شونده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بلاق
تصویر بلاق
چشمه آب. توضیح در اسامی امکنه ترکیب شود مانند: ساوجبلاق
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دلاق
تصویر دلاق
آبچین زیبا (آبچین قطیفه)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طلاق
تصویر طلاق
جدایی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از شلاق
تصویر شلاق
تازیانه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از خلاق
تصویر خلاق
آفرینشگر
فرهنگ واژه فارسی سره
ترکی این واژه در غیاث اللغات با آرشی جدا از الاغ آمده سواری ستور بیگاری دروغگو الاغ
فرهنگ لغت هوشیار
مویتراش استره سر تراش حلاق: مرگ آنکه موی سر و ریش دیگران را میتراشد سر تراش سلمانی. سرتراش، سلمانی
فرهنگ لغت هوشیار
آفریننده بهره از نیکی نرم هموار کرکمبویه (عطر زعفران) آفریننده آفریدگار، خدای تعالی که آفریننده جهان و جهانیانست. آفریننده، آفریدگار، یکی از نامهای خدایتعالی
فرهنگ لغت هوشیار
پارسی است تلاغ گوشت افزون میان شلفینه (فرج زن)، دیدار کردن فراهم رسیدن بهم رسیدن هم را دیدن، دیدار. یا یوم تلاقی (یوم التلاقی)، روز قیامت. صحبت و مجلس و انجمن و ملاقات
فرهنگ لغت هوشیار
کامجوشه جوش هایی که در دهان و بیخ زبان برآید، آماس پلک سخنور جشن اهرامش (صعود) نزد سریانیان
فرهنگ لغت هوشیار
کاسه گدایی مغولی تازیانه، شوخ شور انگیز تازیانه، شوخ فتنه انگیز، مفسد عیار. تازیانه زنبیل گدایان و مسکینان و سائلان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صلاق
تصویر صلاق
سخنور چیره کار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شلاق
تصویر شلاق
تازیانه، تازیانه که از تسمه درست می کنند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از طلاق
تصویر طلاق
جدا شدن زن و شوهر از یکدیگر، به وسیلۀ فسخ قید نکاح، شصت و پنجمین سورۀ قرآن کریم، مدنی، دارای ۱۲ آیه، نساءالصغری، نساءالقصری
طلاق بائن: نوعی طلاق که رجوع در آن بدون عقد نکاح جایز نیست، مقابل طلاق رجعی
طلاق خلع: طلاقی که زن به واسطۀ اکراهی که از شوهر دارد با دادن مالی یا بخشیدن مهریۀ خود از او طلاق می گیرد
طلاق خلعی: طلاقی که زن به واسطۀ اکراهی که از شوهر دارد با دادن مالی یا بخشیدن مهریۀ خود از او طلاق می گیرد، طلاق خلع
طلاق رجعی: طلاقی که در مدت عده رجوع شوهر به زن بدون عقد نکاح جایز است، مقابل طلاق بائن
طلاق مبارات: نوعی طلاق که زن و شوهر به واسطۀ بیزاری از یکدیگر قرار بگذارند که زن قسمتی از مهریۀ خود را به مرد ببخشد و طلاق بگیرد و مرد نیز از آنچه قبلاً داده صرف نظر کند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حلاق
تصویر حلاق
آرایشگر، آنکه دیگران را آرایش کند، آرایش کننده، سلمانی، آرایشکار، آنکه جایی را تزئین و آماده می کند، دکوراتور
فرهنگ فارسی عمید
هیلیش هلش، گشادگی، یلگی، روانی، آزاد گی، سر خوشی جدا شدن زن از مرد رها شدن زن از قید نکاح (طبق شرایط مقرر در دین)، جدایی زن از مرد. یا سه طلاق. طلاق دادن مرد زن خود را سه بار. درین صورت رجوع جایز نیست مگر پس از ازدواج زن با محلل. یا طلاق بائن (باین)، طلاقی که از برای مطلق رجوع از آن در ایام عده ابتدا موجود نیست. طلاق زوجه ای که زوج با او نزدیکی نکرده و طلاق زوجه ای یائسه و صغیره از جمله طلاقهای بائن به شمار می روند از این طلاق رجوع بدون نکاح جایز نیست. یا طلاق بدعت. طلاق حائض غیر آبستن یا نفساء است با حضور زوج یا مسترابه به بیش از سه ماه و سه طلاق مرسلا (پشت سر هم) به طوری که در شرایط طلاق مقرر است. یا طلاق خلع. طلاقی است که زن به واسطه اکراهی که از زوج دارد با دادن مال یا بخشیدن کابین می گیرد. یا طلاق رجعی. طلاقی است که بعد آن در میان مدت عده رجوع کردن زن بدون طلاق نکاح جایز است و آن یک بار یا دو بار لفظ طلاق گفتن است بخلاف طلاق بائن. یا طلاق سنت (سنی) طلاقی که به واسطه رعایت شرایط جایز است مقابل طلاق بدعی. رها شدن زن از قید نکاح، فسخ نمودن عقد نکاح، بیزاری رها کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از علاق
تصویر علاق
ستور خور، ناشتاشکن نظر و نگاه، دوستی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فلاق
تصویر فلاق
بریدن شیر ترشیدن شیر شیر بریده شیر ترشیده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قلاق
تصویر قلاق
ترکی جایی است در ترکستان ترکی گوش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حلاق
تصویر حلاق
((حَ لّ))
سلمانی، موتراش
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خلاق
تصویر خلاق
((خَ لّ))
آفریننده، مبدع
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شلاق
تصویر شلاق
((شَ لّ))
تازیانه، شوخ، مفسد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از طلاق
تصویر طلاق
((طَ))
جدا شدن زن و شوهر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خلاق
تصویر خلاق
آفریننده، آفریدگار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تلاق
تصویر تلاق
تلاقی، به هم رسیدن، رسیدن دو شخص یا دو چیز به هم، یکدیگر را دیدن، دیدار کردن با هم برای مثال عشق صورت ها بسازد در فراق / نامصور سر کند وقت تلاق (مولوی - ۸۰۶)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خلاق
تصویر خلاق
Creative, Inventive
دیکشنری فارسی به انگلیسی
креативный , изобретательный
دیکشنری فارسی به روسی
kreativ, erfinderisch
دیکشنری فارسی به آلمانی
творчий , винахідливий
دیکشنری فارسی به اوکراینی
kreatywny, pomysłowy
دیکشنری فارسی به لهستانی