جدول جو
جدول جو

معنی لاعلاجی - جستجوی لغت در جدول جو

لاعلاجی(عِ)
ناگزیری. ناچاری. ضرورت. بی چارگی. لابدی
لغت نامه دهخدا
لاعلاجی
استیصال، بیچارگی، ناچاری، ناگزیری
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از لالایی
تصویر لالایی
آوازی که مادر هنگام خواباندن طفل می خواند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لاعلاج
تصویر لاعلاج
بی درمان
آنچه یا آنکه وجود آن ضروری یا چاره ناپذیر است، موقعیتی که خروج از آن میسر نیست یا تنها یک راه در پیش رو وجود دارد، ناگزرد، چار و ناچار، ناگزیر، کام ناکام، خوٰاه ناخوٰاه، ناگزران، لامحاله، خوٰاه و ناخوٰاه، ناگزر، لاجرم، به ضرورت، خوٰاهی نخوٰاهی، ناکام و کام، ناچار، به ناچار، لابدّ
فرهنگ فارسی عمید
(اَ)
صورت غلط آغاجی یا اغاجی یا غاچی یا آغچی یا اغجی شاعر است. رجوع به صورتهای مذکور و شرح احوال رودکی ص 516 شود
لغت نامه دهخدا
قسمی پارچه یا لباس (شاید مخصوص بندگان و غلامان) :
ارمک و قطنی و عین البقر و رومی باف
ملۀ میلک و لالائی بیحدّ و شمار،
نظام قاری (دیوان البسه ص 15)،
قلمی گرچه بود خواجۀ ابیاریها
همچون لالائی بیقدر غلام است اینجا،
نظام قاری (دیوان البسه ص 39)
صوتی که بدان طفل را در گهواره خوابانند مادران و داهان، لالا، آنچه از آواز خاص که خوانند خوابانیدن طفل شیرخوار را، آوازی نرم مادران و دایگان را برای خوابانیدن کودک، بجبجه، لای لای،
- امثال:
اگر لالائی میدانی چرا خوابت نمی برد
لغت نامه دهخدا
سمت و شغل لالا یعنی لله و خادم و غلام
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان روضه چای بخش حومه شهرستان ارومیّه و در 11 هزارو پانصدگزی شمال باختری ارومیّه در مسیر راه ارابه رو ارومیّه به موانا در دامنه واقع است، ناحیه ایست دارای آب و هوای معتدل و 51 تن سکنه، آب آنجا از روضه چای تأمین میشود، محصول عمده آن غلات و توتون و انگور و حبوبات و شغل مردمش زراعت و صنایع دستی آنان جوراب بافی و راهش مالرو است، تابستان از راه ارابه رو موانا میتوان اتومبیل برد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(اَ)
جمع واژۀ علج، بمعنی خر و خر وحشی فربه توانا و جز آن. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء).
لغت نامه دهخدا
(عِ)
مرکّب از: لا + علاج، بی درمان، ناچار. ناچاره. لابد. ناگزیر. بی چاره. بدون چاره. بضرورت. بالضّروره. چاره ناپذیر
لغت نامه دهخدا
غلامی بندگی خدمتکاری: پیش یکران ضمیرش عقل را داغ بر رخ کش به لالایی فرست. (خاقانی. عبد. 576) توضیح در دیوان چا. سج. ص: 825 مولایی، تربیت بزرگزادگان، قسمی پارچه کم ارزش: قلمی گر چه بود خواجه ابیاریها همچو لالایی بیقدر غلامست اینجا. (نظام قاری 39 لغ) صوتی که بدان طفل را در گهواره خوابانند
فرهنگ لغت هوشیار
بی درمان، ناگزیر ناگزرد باد هم چون آفتاب و آسمان در نظام کل وجودی نا گزرد (انوری)، هر آینه
فرهنگ لغت هوشیار
در این سروده محمد سعید اشرف: دیدم که علاج جز می گلگون نیست یک چند پیاله لا علاجا خوردم ناگزیر
فرهنگ لغت هوشیار
بی درمان ناچار ناگریز. یا لاعلاجی. ضرورت ناچااری. بدون چاره، ناگزیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لالایی
تصویر لالایی
غلامی، خدمتکاری، تربیت بزرگزادگان، نوعی پارچه کم ارزش
فرهنگ فارسی معین
تصویری از لالایی
تصویر لالایی
آوازی که مادران برای خواباندن کودک می خوانند
فرهنگ فارسی معین
ناعلاجی، ناچاری
فرهنگ گویش مازندرانی
درمانی، اصلاحی
دیکشنری اردو به فارسی