- لاصف
- سنگ سرمه، گیاه بارهنگ
معنی لاصف - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
تند، شدید، باد تند و شدید
وصف کننده، تعریف کننده، ستاینده
چسبنده، ویژگی چیزی که به چیز دیگر بچسبد، ویژگی چیزی که دارای چسب باشد
ش کننده، باد شدید و تند که درختان را بشکند، رعد سخت و غرنده
مایل و خمیده، باد سخت، جمع آن عواصف است
شکننده، رعد سخت غرنده
بر چسبنده، از پایه های پایین صباحیه اسماعیلیه چسبنده دوسنده، (صباحیه اسماعیلیه) یکی از مراتب پایین صباحیه که افراد آن بیعت کرده بودند بدون آنکه باغراض و معتقدات این مذهب پی برده باشند
انگبین
ستمدیده دادخواه، رسانه خور (رسانه حسرت)
پیشیار
وصف کننده، ستاینده
((ص))
فرهنگ فارسی معین
چسبنده، دوسنده، (صباحیه، اسماعیلیه) یکی از مراتب پایین صباحیه که افراد آن بیعت کرده بودند بدون آنکه به اغراض و معتقدات این مذهب پی برده باشند
Infuriated
взбешенный
wütend
розлючений
wściekły
furioso
furioso
furieux
furioso
woedend
क्रोधित
غضبانٌ
מזועזע
hasira