جدول جو
جدول جو

معنی لاصق

لاصق((ص))
چسبنده، دوسنده، (صباحیه، اسماعیلیه) یکی از مراتب پایین صباحیه که افراد آن بیعت کرده بودند بدون آنکه به اغراض و معتقدات این مذهب پی برده باشند
تصویری از لاصق
تصویر لاصق
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با لاصق

لاصق

لاصق
چسبنده، ویژگی چیزی که به چیز دیگر بچسبد، ویژگی چیزی که دارای چسب باشد
لاصق
فرهنگ فارسی عمید

لاصق

لاصق
بر چسبنده، از پایه های پایین صباحیه اسماعیلیه چسبنده دوسنده، (صباحیه اسماعیلیه) یکی از مراتب پایین صباحیه که افراد آن بیعت کرده بودند بدون آنکه باغراض و معتقدات این مذهب پی برده باشند
فرهنگ لغت هوشیار

لاصق

لاصق
چفسیده. دوسیده. برچسبنده: لخ ّ، لاصق النسب. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا

تلاصق

تلاصق
هم دوسی (دوسیدن الصاق) بهم چسبیدن متصل شدن، چسبیدگی اتصال، جمع تلاصقات
فرهنگ لغت هوشیار